خاطره شهید «محمد کرم دکامی» به نقل از برادر شهید؛
سه‌شنبه, ۱۱ دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۳۶
سال 64 پدرم برای انجام حج واجب اعزام شد و برادرم نیز همزمان برای شرکت در عملیات عاشورای 2 اعزام شد که در همین عملیات و در زمانی که پدرم در سفر حج بود به شهادت رسید و مفقودالاثر شد.

به گزارش نوید شاهد لرستان، شهید «محمد کرم دکامی» هفتم شهریور ۱۳۴۴، در روستای دره تنگ از توابع شهرستان الشتر به دنیا آمد. پدرش قربان، فروشنده بود و مادرش نقره نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. طلبه علوم دینی و حوزوی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست  و هفتم مرداد ۱۳۶۴، در چنگوله توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد.

برادرم همزمان با سفر حج پدرم مفقودالاثر شد

برادر شهید از خاطرات شهید اینگونه تعریف می کند: 

او نمونه كامل یك انسان موحد و خداپرست بود چراكه رفتار و كردارش همه را مجذوب خویش می‌كرد و درگفتن حرف و صحبت خیلی ادب داشتن و حقوق بزرگ‌ترها را رعایت می‌كرد و همیشه پشت سر پدر و مادر حركت می‌كرد و هیچ‌گاه به احترام ایشان جلوتر حركت نمی‌كرد و هر كاری كه انجام می‌داد برای رضای خداوند انجام می‌داد و در جسلسات مذهبی حضوری فعال و گسترده داشت.
وی مداح بود و با سخن و صحبت خویش همه را به فیض می‌رساندند و مفید بود او همیشه نمازهای یومیه‌اش را با جماعت در مسجد جامع می‎خواند و شب هنگام می‌دیدم كه شهید در رختخواب حضور ندارد وقتی دبنالش می‌گشتیم وی در حال اقامه نماز شب و مناجات مشاهده می‎کردیم.
او همیشه دعا می‎کرد که خدا شهادت را نصیب او کند و خداوند نیز به رازها و دعاهای او لبیك گفت و شهادت را هدیه راه پر گهرش كرد.
یاد شهیدان به خیر چه عاشقانه رفتند فراموش نمی‌کنم که دشمن بعثی بمباران و موشک‌باران شهرها را شدت بخشیده بود شهید سوار ماشین شده تا به جبهه برود ما و مادرمان برای خداحافظی با او رفته بودیم در آخرین لحظه مادرم از او خواست منصرف شود او گفت مادر نمی‌خواهم با موشک بمیرم نمی‌خواهم در بستر بمیرم و از او می‌خواست به استقبال مرگ برود زیرا مرگ برای او وسیله معامله‌ای بزرگ با خدا بود.
سال ۶۴ پس از سال‌ها آرزوی پدرم برای رفتن به سفر حج به حقیقت پیوست و ایشان عازم سفر حج شد روز سفر متوجه شدیم که برادرم نیز جهت شرکت در عملیات عاشورای ۲ عازم جبهه است پدرم که متوجه قصد برادرم برای رفتن به جبهه شد بدون این‌که کوچک‌ترین ممانعتی به‌عمل آورد مقداری پول هم به او داد و از او خداحافظی کرد برادرم برای جهاد می‌رفت و پدرم برای حج انگار برای این‌که حج پدرم یک حج ابراهیمی باشد باید اسماعیلش را نیز به مسلخ عشق بفرست.
عاقبت این قربانی در مردادماه سال ۶۴ مورد پذیرش درگاه الهی واقع شد و شهید در عملیات عاشورای ۲ مفقود گردید.
معنویت روح او چنان بر جسمش تاثیر گذاشته بود که جسمش هم الهی شده بود گویی خدا به ملائکه دستور داده که او را با تمام وجوش می‌خواهم هم روحش را هم جسمش را هم نام و نشانش را او نام نمی‌خواهد نام و نشان فقط باید شهید فی سبیل‌الله باشد زیرا عشق من او را کشته است پس خونبهایش بر من واجب است و هر کس که خونبهایش بر من واجب باشد خودم خونبهایش هستم.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده