خاطرات/ صورتش زیبا و نورانی شده بود

مادر شهید «مجید عبدلیان» می‌گوید: «خواهرش ساکش را آماده کرد و رفت حمام وقتی آمد صورتش زیبا و نورانی شده بود گفتم چرا صورتت زیبا شد انگار داماد شده‌ای او گفت: «من که گفتم خواب دیدم به شهادت می‌رسم.»

به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید «مجید عبدلیان» پانزدهم بهمن ۱۳۴۲، در شهرستان آمل به دنیا آمد. پدرش عبدالله و مادرش حدیقه نام داشت. تا مقطع متوسطه درس خواند. از سوی بسیج وارد جبهه شد و در تاریخ شانزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در شوش بر اثر اصابت اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر پاک و مطهر ایشان در گلزار امام زاده ابراهیم شهرستان آمل خاکسپاری شد.

خاطرات/ صورتش زیبا و نورانی شده بود

چند خاطره‌ای از شهید «مجید عبدلیان»:

مادر شهید: ایشان روز قبل از اعزام اصلاً از خانه بیرون نرفت. پسرم روح الله کوچک بود او هر لحظه او را بغل می‌کرد و می‌بوسید و هر وقت من وارد اتاق می‌شدم من را نگاه می‌کرد و لبخند می‌زد می‌گفتم چرا من را اینطوری نگاه می‌کنی حرفی نمی‌زد فردا صبح گفت ساک را آماده کن می‌خواهم بروم حمام. خواهرش ساکش را آماده کرد و رفت حمام وقتی آمد صورتش زیبا و نورانی شده بود گفتم چرا صورتت زیبا شد انگار داماد شده‌ای او گفت: «من که گفتم خواب دیدم به شهادت می‌رسم» بعد از ناهار توی حیاط قدم می‌زد که دوستش آمد دنبالش که بروند جبهه او از من خداحافظی کرد و به او ۲۰۰ تومان پول دادم گفتم پولت کم است بگذار بروم از همسایه‌ها قرض کنم که نگذاشت گفت: «دارم می‌روم مسافرت نباید پول قرض بگیری» و نگذاشت برای بدرقه اش بروم همان جا با من خداحافظی کرد و رفت که بعد از چند روز به شهادت رسید.

خواهر شهید - فاطمه عبدلی: ایشان همیشه به خانواده شهدا سر می‌زد و به خانه آنها می‌رفت. مخصوصا خانه دوست شهید اش محمد میرزایی و زمستان‌ها برای آنها نفت تهیه می‌کرد و برای آنها می‌برد.

انتهای پیام/

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده