خاطرات شفاهی - صفحه 33

آخرین اخبار:
خاطرات شفاهی

22 توصيه مديريتي سردار شهيد مهدي باكري

پرهيز از عصباني شدن و استفاده نمودن از جملاتي كه در شأن مسئول نيست كه منجر به سبك نمودن و پايين آوردن ارزش خويش در بين نيروها خواهد شد
خاطراتی از شهید محمد علی تک

انجام تکلیف

چند روز پس از بازگشت، شهيد كه خود را مهياي سفر به جبهه مي كرد مجدداً نزد مادر رفته و مي گويد در مورد آن قضيه كه گفتم ازدواج من منظور خاصي نداشتم مگر اينكه تكليف را از گردن خود برداشته و به گردن شما بياندازم و با دين كامل از دنيا بروم. نمي دانيم در زيارت امام هشتم بر او چه گذشته بود كه اينگونه خود را مهياي سفر مي كرد آري محمدعلي سفر كرد سفري طولاني كه 13 سال گذشت تا آنگونه كه خود مي خواست مفقودالاثر شود و تنها استخوان هاي بدنش خبر پرواز او را براي ما بياورند

اولین شهید 19 دی چگونه به شهادت رسید؟/ روایتی از وضعیت مجروحین قیام 19 دی در بیمارستان‌ها

حجت‌الاسلام محمدمهدی اکبرزاده، از طلاب حاضر در قیام 19 دی که خود از مجروحان آن حادثه هم بود، مشاهدات خود از فضای بیمارستان و وضعیت شهدا و مجروحین 19 دی را اینگونه شرح می‌دهد: «به دليل ضربه‌اى كه به پشتم اصابت كرده بود، قدرت حركت نداشتم و نمى‌توانستم از اوضاعى كه در بيمارستان در جريان بود، مطلع شوم. تنها گوش‌هايم صداهايى را مى‌شنيد. از جمله طلبه‌اى را آوردند و كنار من خواباندند كه ظاهرآ تير به گلويش خورده بود. او دو نفس عميق با حال مخصوصى كشيد و بعد شنيدم كه يك نفر به ديگرى گفت: مثل اينكه تمام كرد. ببريدش سردخانه!

«پایتخت درد»؛ خاطرات شفاهی روزهای جنگ در خوزستان

کتاب «پایتخت درد»، خاطرات محمدمهدی بهداروند از سال‌های جنگ و حال و هوای خوزستان در روزهای مقاومت و آتش و دود است.
حاج محمد حبیب اللهی؛

شهید حمید باکری، ستاره آسمان گمنامی

جانباز سرافراز محمد حبيب اللهي متولد 1332 از رزمندگان سربلند لشكر عاشورا كه در جنگ تحميلي به عنوان فرمانده گردان بوده است. در مبارزات جنگ تحميلي به درجه جانبازي نائل آمده است.
خاطراتی از شهید محسن احمدزاده

بیت المال

رفتم بیرون که نان بگیرم. نانوایی بسته بود. جلوی خانه به محسن برخوردم. با موتور از راه رسیدم. گفتم:مادرجان! نانوایی بسته است، می ری یک جای دیگه چند تا نون بگیری؟. گفت: آره، چرا نمی رم؟. در را باز کردم و موتور را داخل حیاط گذاشت.گفتم: مگه نمی خوای بری نون بگیری؟. گفت: چرا می رم اما پیاده».گفتم: چرا با موتور نمیری؟.گفت: «موتور بیت الماله».کیسه را از من گرفت و رفت.
خاطراتی از شهید محمد حسن پریمی

تا كرانه‌هاي آبي خدا

من يك بسيجي‌ام، رهبرم را دوست دارم اسلام را دوست دارم،‌مي‌دوني اگر من و امثال من نرن هزاران پيرزن و پيرمرد ديگر از بين مي‌روند و در حالي كه اشك صورت سفيدش را نمناك مي‌كرد. خود را در آغوش برادر انداخت و گفت: مانعم نشو داداش من خوانده شدم و به آسمان نگاه كرد و گفت: به كرانه آبي خدا خوانده شدم.
خاطراتی از شهید رحیم ذبیحی

جایگاه نماز در نگاه شهید رحیم ذبیحی

نوید شاهد سمنان: رحیم ذبیحی بیست و هفتم شهریور 1331، در شهرستان سمنان به دنیا آمد. پدرش قاسمعلی و مادرش خورشید نام داشت. تا سوم ابتدایی درس خواند. راننده بود. از سوی جهاد سازندگی در جبهه حضور یافت. بیستم آذر 1364، با سمت راننده کامیون در هورالعظیم عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای امامزاده یحیای زادگاهش قرار دارد.

​خاطرات یک روحانی رزمنده در «آسمان نزدیک است»

کتاب «آسمان نزدیک است» خاطرات حجت‌الاسلام داوود محقق‌ کرکی؛ نماینده امام خمینی (ره) در سپاه غرب از دوران دفاع مقدس است که به قلم محمدمهدی بهداروند روایت می‌شود.

90 خاطره کوتاه از شهید ناصر کاظمی

پس از شهادت ناصر كاظمي ، به روستاي «كوخان» رفتم . با توجه به اين كه از شهادت وي مدت كمي مي گذشت ، مادر آن شهيد با ديدن من پرسيد :«برادر ناصر كجاست؟»...

10 خاطره از شهید عباس بابایی که نخوانده اید!

تیمسار شهید «عباس بابایی» سربازی عاشق، متقی و وفادار بود که پانزدهم مردادماه 1366 به آسمان پر کشید و جاودانه شد.

خاطرات شفاهی انقلاب در دامغان کتاب شد

کتاب «تا بهشت»، خاطرات شفاهی انقلاب اسلامی در منطقه رودبار دامغان به کوشش محمدمهدی عبدالله زاده منتشر شد.

ثبت خاطرات شفاهی والدین معظم شهدا

خانه شهید منطقه 15 تهران با دعوت از والدین معظم شهدای پایتخت خاطرات شفاهی آنها را ثبت و ضبط می‌کند.
نگاهی به کتاب تازه رحیم مخدومی

مردمانی از «گلین» که سرخ پوش شدند

«گلین عروس سرخ پوش» عنوان کتابی از رحیم مخدومی است که به تازگی از سوی «نشرشاهد» به چاپ رسیده است. «گلین» نام روستایی در حوالی سنندج است که سال 1360 حوادث تلخ و خونباری را تجربه می کند که گوشه ای از تاریخ رشادت های مردمان کردستان را در دل خود جای داده است.
خاطرات شفاهی

مشعل داران/مصاحبه با فرزندو همرزمان« پاسدار شهید غلامرضا مظلومی»

شهید غلامرضا مظلومی فرزند بسطام بگ سال 1347 در روستای حیدرآباد میشخاص در میان خانواده ی مذهبی چشم به جهان گشود ایشان در همان اوایل زندگی جوانی با استعداد و شجاع و بسیار دوست داشتنی بود عمر کوتاه و پر برکت ایشان چند ویژگی بسیار مهم داشت اول اینکه دارای شجاعتی مثال زدنی بود .این شهید با شروع جنگ تحمیلی در سپاه پاسداران سابقه ای بسار درخشان از خود به جای گذاشت و در میان پاسداران همرزم خود فردی مومن ، شجاع و با تخصص بسیار بود و یکی از پاسداران نمونه در سطح تیپ حضرت امیرالمومنین (ع) بودند ایشان بسیارخوش گفتار بودند ایشان با درجه ستوان یکم پاسدار یکی از فرماندهان توپخانه بودند پس از جنگ در جبهه دیگر به وطن خدمت می کرد درد ی ماه 84 برای مبارزه با قاچاقچیان به منطقه کردستان رفت و بعد از دفاع زیاد در این منطقه در هنگام گشت زنی با این از خدا بی خبران در بیست و پنجمین روز از اردیبهشت ماه 1385 به درجه رفیع شهادت نائل آمد. . از این شهید گرانقدر چهار فرزند دو پسر و دو دختر به یادگار مانده است.
بازنشر به مناسبت سالروز شهادت

10 روایت ناب از زندگی سپهبد قرنی/ از انحلال گارد جاویدان و اخراج مستشاران امریکایی تا راز کودتای 28 مرداد

نوید شاهد - سوم اردیبهشت ماه سال 1358 سالروز شهادت اولین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهور اسلامی، سپهبد شهید محمد ولی قرنی است. ترور سرلشگر قرنی نخستین جنایت گروهک تروریستی «فرقان» است.

آسیب شناسی خاطرات شفاهی دفاع مقدّس در گیلان

یکی از مهمترین آسیبهآیت اریخ شفاهی چالش میان تاریخ و ادبیات است که در صورت عدم تعادل بین این دو ممکن است نویسنده به سمت داستان یا رمان بغلطد. علاوه براین خطر فراموشی و تحریف به دلیل دور شدن زمانی از رخدادهای مهم تاریخی، انتخاب غیر کارشناسی سوژه ها، عدم توجه به پژوهش و راستی آزمایی از آسیبهای جدی در این عرصه است.
در نشست نمایشگاه ملی کتاب دفاع مقدس مطرح شد

توزیع 200 میلیون بُن خرید کتاب برای نمایشگاه ملی دفاع مقدس

عضو شورای برنامه‌ریزی هشتمین نمایشگاه ملی کتاب دفاع مقدس از توزیع 200 میلیون بُن خرید کتاب در این نمایشگاه خبر داد.

خاطرات جانباز هفتاد درصد از روزهای اسارت در «رقص روی یک پا»

انتشارات سوره مهر خاطرات شفاهی اسماعیل یکتایی را در کتاب «رقص روی یک پا» به عنوان اثر ملی منتشر کرد.
ره یافتگان وصال

خاطرات شفاهی ؛ مصاحبه با خانواده جوانمرد شهید محمد نادری از شهدای اوایل دفاع مقدس

جوانمرد شهيد محمد نادري فرزند سليمان در بيستمين روز از دي ماه سال 1334 شمسي در بخش صالح آباد از توابع شهرستان مرزي مهران چشم به جهان گشود وي كه تحصيلات خود را تا كلاس ششم ابتدايي نظام قديم ادامه داده بود با توجه به روحيات خود و نيز براي حراست از مملكت به عضويت ژاندارمري در آمد و به عنوان جوانمرد به فعاليت مشغول شد تا آنكه در زمان جنگ تحميلي رژيم بعث عراق عليه ملت مسلمان و انقلابي ايران به تاريخ بيست و چهارم ديماه 1359 در منطقه ي ميمك بر اثر اصابت تركش توپ به شهادت رسيد.مزار اين شهيد دوران دفاع مقدس در جوار امامزاده علی صالح (ع) قرار دارد
طراحی و تولید: ایران سامانه