هدف همان عشق به خداوند است که در روح انسان مستولي نمی گردد. آن هم در هر انسانی. این عشق خداوندی است که خون را بر شمشیر و مؤمن را به کفر و حق را به باطل پیروز می گرداند.
عشق به انقلاب و لبيك گفتن به نداي امام خميني(ره) كه سنگرها را خالي نگذاريد، ايشان را راهي جبهه كرد. او وظيفه ديني و الهي خود مي دانست كه از آبرو و حيثيت ميهن اسلامي دفاع كند و با عظمي راسخ و اراده ای قوي به دنبال هدفش رهسپار گردد.
در شعله جنگ داخلي نقده که توسط ضدانقلاب برافروخته شد، همراه با فرزندان، همسر و سه داماد خويش با نهايت مظلوميت در دوم اردیبهشت ماه سال 1358 به شهادت رسید.
هم خدمتي ها و دوستان دوران خدمتش از زيركي و چالاكي وي مي گويند، بخاطر همین مأموريتهاي مرزي، اكثرا بر عهده او بود، زيرا از همه سريع تر و بهتر از عهده اين كار برمي آمد.
31 فروردین سال 58 روزی بود که مردم نقده با حضور و اقتدار حجت الاسلام حسنی و با همکاری ارتش، با وجود جنایتهای بسیار فجیعی که برای مردم شهرشان رخ داده بود، دلیرانه مقابل ضد انقلاب ایستادند و پیروز شدند.
پدر و مادر جان! از بچگي زحمتهاي شما را درك كردم و مي گفتم: خدايا زودتر بزرگ شوم و به پدرم كمك كنم و همیشه از نظر باطني، خودم را هم رنج شما قرار مي دادم.
در عاشوراي حسيني يك درجه دار به نام «اسماعيل سلامت بخش» و سرباز وظيفه «اميدي عابد» كه قبلا طرح حمله به پادگان لويزان را با هم ريخته بودند و منتظر فرصت مناسبي جهت اين اقدام قهرمانانه خود بودند.
با گریه می گفت: من شهید خواهم شد، با اصرار علت این حرف را جویا شدم، که ایشان خوابشان را تعریف کردند و گفتند: در خواب، جمعی از لشکریان امام را دیدم که من نیز در میان آنان بودم.
شهيد باباعلي علمي، بسیجی بی باک و شجاعی که بعد از رشادتهای بسیار در جبهه ها در بیست و سوم فروردین سال 1362 در منطقه شرهاني، در عمليات مقدماتي والفجر، بر اثر اصابت تركش دشمن به شهادت رسيد.