مصاحبه - صفحه 13

مصاحبه
جانباز امدادگر «عزت قیصری»:

مجروحان مداوای دیگران را نسبت به خودشان ترجیح می‌دادند!

«به‌زحمت کلاه را از سرش جدا کردم، بخاری از داخل کلاه کاسکت به صورتم خورد، مقداری از مغز و موی سرش داخل کلاه ریخته بود، مو و مغزش با هم قاطی شده بود. خون به سر و صورت و لباس‌هایم پاشید، خواستم تکه ترکش را در بیاورم، اما داخل مغزش رفته بود و درنیامد. گفتم بنده خدا چرا زودتر نگفتید که سرت ترکش خورده؟ گفت وقتی مجروحان تکه و پاره را می‌دیدم، فکر کردم اول به آن‌ها برسند بهتر است، من طاقت می‌آورم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از ناگفته‌های جانباز «عزت قیصری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
گفتگو با برادر شهید «نظامعلی عالمی» به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس

قرارمان این بود من هم بروم اما او تنها پرواز کرد

«عوضعلی عالمی» گفت: من از برادرم بزرگتر بودم اما با هم قرار گذاشته بودیم وقتی سربازی او به اتمام رسید من به جبهه بروم و او در کنار پدر و مادرمان بماند اما او تنها پرواز کرد و من هنوز در حسرت همان قرارمان هستم.
گفتگو با خواهر شهید به مناسبت هفته دفاع مقدس

دفاع مقدس، درس آزادگی و خداباوری بود

سمیه حسینیان گفت: دفاع مقدس در واقع درس آزادگی و خداباوری را به مردم آموخت که چگونه می‌توان با خداشناسی و توکل بر خدا، بر همه دشمنان پیروز شد.
رزمنده دفاع مقدس دیروز، ایثارگر و فعال فرهنگی امروز

دفاع مقدس سرشار از رشادت‌های نوجوانان دانش‌آموز بود

جنگ را نوجوانان و جوانانی رهبری می‌کردند که از جان خود مایه گذاشته و زندگی و کلاس درس خود را رها کرده و در راه وطن میان خمپاره و تانک و آتش دشمن می‌جنگیدند. نوید شاهد ایلام به مناسبت گرامیداشت هفته دفاع مقدس پای صحبت‌های «حاج حیدر محقق» دانش آموزی که عشق دفاع از خاک وطن وی را از کلاس درس به جمع بسیجیان تیپ امیرالمؤمنین (ع) راهی کرد نشسته است.
گفتگویی به مناسبت هفته دفاع مقدس

ورزش و اراده، راز غلبه بر عوارض شیمیایی‌ام بود

مهدی گلشن‌نیا یکی از جانبازان سرافراز و پیشکسوت ورزشی استان یزد است که سابقه طولانی در ورزش کوهنوردی و دوچرخه سواری دارد، در سن 67 سالگی علاوه بر موفقیت های دیگرش موفق شد به یکی از مرتفع‌ترین قله‌های جهان صعود کند.
گفتگو با همسر شهید آیت اله بیگدلی در آستانه هفته گرامیداشت دفاع مقدس

من شهید می‌شوم و تو فرزندانمان را خوب تربیت کن

«معصومه بیگدلی» گفت: همسرم هر بار که از جنگ و جبهه سخن به میان می‌آمد یا زمان مرخصی‌اش می‌رسید می‌گفت: من حتما شهید می‌شوم اما یادت باشد فرزندانمان را به خوبی تربیت کنی و برایشان کم نگذاری. آنها برای ما نعمت هستند و ما باید در قبال آنها خود را مسئول بدانیم.
گفتگو با برادر سردار شهید «حسن هراتی اسکندری» در آستانه هفته دفاع مقدس

دفاع مقدس، الماسی است که تا ابد می‌درخشد

غلامرضا هراتی اسکندری گفت: دفاع مقدس الماسی درخشان است، الماسی که تا ابد می‌درخشد و در خاطره تمامی جهانیان ثبت می‌شد و نورش را بر جهانیان می‌تاباند.
خاطرات جانباز ۷۰ درصد حسن آتشگران:

مدام بی‌هوش می‌شدم و به هوش می‌آمدم!

«مدام بی‌هوش می‌شدم و به هوش می‌آمدم، روز سوم یا چهارم بستری در بیمارستان یزد بودم که یک اکیپ برای عیادت مجروحان آمدند، یکی از برادران گفت خوبی؟ کاری نداری؟ گفتم نه، پرستار آمد و گفت هیچ کاری نداشتی؟ گفتم نه کاری نداشتم. گفت شناختی کسانی که جویای حالت شدند، گفتم نه. گفت امام جمعه، نماینده و استاندار یزد بودند. گفتم این‌ها در تهران چه می‌کنند؟ گفت مگه اینجا تهرانه! اینجا یزد است. گفتم من در یزد هستم. گفت بله ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی جانباز ۷۰ درصد «حسن آتشگران» است که در آستانه هفته بزرگداشت دفاع مقدس تقدیم حضورتان می‌شود.
خاطرات شفاهی جانباز «سید علی غلامی سوق»

برای حفظ نظام و اسلام وارد جبهه شدم

جانباز «سید علی غلامی سوق» در بیان خاطرات شفاهی خود بیان داشت: برای حفظ نظام و اسلام در سن 17 سالگی وارد جبهه شدم.

پدر شهید مدافع حرم: معامله با خدا درد دارد

پدر شهید مدافع حرم پاسدار «علی‌اصغر الیاسی» در گفت‌وگو با نوید شاهد می‌گوید: «معامله با خدا درد دارد. معامله با امام حسین (ع) درد دارد. "کس به این درگه نیامد تا که گردد ناامید، گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست؟"»

توصیه شهید انصافی به همسرش: شک نکن کار شما کمتر از جهاد نیست

همسر شهید محمد انصافی از خاطراتش اینچنین می‌گوید: شهید یازده ماه بود که به جبهه می‌رفت و هر زمان که از او سوال می‌کردم چرا میروی؟ می گفت: امام (ره) به یاری ما نیاز دارد، صبوری کن و به آن حضرت متوسل شو و شک نکن کار تو کمتر از جهاد نیست.
خواهر شهید «علی‌اکبر محمدی»:

مادرم را به مشهد می‌برد تا از رفتنش به جبهه راضی باشد

«برادرم مدام مادر را به اماکن مذهبی مانند قم و مشهد می‌برد تا خوشحالش کند. یک بار هم برایم چادر خریده بود و به من هدیه داد که از این هدیه ارزشمندش، خیلی خوشحال شدم. با انجام این کارها، می‌خواست همه از رفتنش به جبهه راضی باشند و دلتنگی‌های خانواده را در نبودش که به جبهه می‌رفت، جبران کند ...» آنچه می‌خوانید ناگفته‌های خواهر شهید «علی‌اکبر محمدی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
گفت‌وگو با سردار ابوالقاسم علی‌نژاد، کاردار اسبق سفارت ایران در سوریه

حماس یک تفکر مترقی نشات گرفته از انقلاب اسلامی است

نوید شاهد: سردار ابوالقاسم علی‌نژاد، کاردار و وابسته نظامی و دفاعی اسبق جمهوری اسلامی ایران در سوریه با توجه به سالیان متمادی حضور در کشورهای غرب آسیا؛ عراق، لنبان، فلسطین و سوریه و آشنایی با فرماندهان و رزمندگان محور مقاومت، شناخت جامعی از وضعیت کنونی فلسطین و منطقه دارد. با سردار علی نژاد در این گفتگو درباره ابعاد نظامی عملیات طوفان الاقصی، مسئله وحدت میدان‌ها و  تاثیرات انقلاب اسلامی ایران در مبارزات مردم فلسطین به بحث و بررسی نشسته‌ایم که از نظرتان می‌گذرد:

شرح صفات اخلاقی، عرفانی و معنوی شهدا در کتاب «به طراوت باران»

پورقربان جانباز و آزاده نویسنده ویژگی اصلی کتاب «به طراوت باران» را شرح صفات اخلاقی، عرفانی و معنوی شهدا و رزمندگان با توجه به آیات قرآن و روایات بیان کرد.
خاطرات شفاهی آزاده دفاع مقدس

پدرم بازگشت مرا از اسارت باور نداشت

وقتی به خانه برگشتم مادرم از ناراحتی پدرم در زمان اسارت برایم گفت: پدرت در دوران اسارتت هر روز صبح به تپه ای بالای شهر میرفت و از نبودنت گریه میکرد ...» در ادامه خاطرات شفاهی آزاده سرافراز «محمد حسن پور» را بشنوید.
پدر شهید «خانعلی رشوندی»

راضی به شهادتش بودم!

«وقتی خبر شهادت پسرم را دادند، از هوش رفتم. بعد اینکه حالم بهبود یافت اشک از چشمانم سرازیر شد، اما از آنجایی که برای دوام و استقرار انقلاب اسلامی شهید شده بود، راضی به شهادتش بودم، چون می‌دانستم که در راه خدا و امام حسین(ع) رفته و عاقبت‌به خیر شده است ...» آنچه می‌خوانید ناگفته‌های پدر شهید «خانعلی رشوندی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
مادر شهید «سیدمحمود صلاحی»

راضی به رفتنش بودم چون برای رضای خدا می‌رفت

«وقتی برای رفتن به جبهه نزدم آمد تا اجازه بگیرد، من راضی به رفتنش بودم، چون برای رضای خدا می‌رفت بنابراین به پسرم گفتم برو جبهه که خدا نگهدارت باشد. از آنجایی که همه اعضای خانواده انقلابی بودند، پدرش هم مانند من راضی به رفتن فرزندش به جبهه بود و کسی مخالفتی نکرد ...» آنچه می‌خوانید ناگفته‌های مادر شهید «سیدمحمود صلاحی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
مادر شهید بزرگوار «سید مسعود زرآبادی»

هنوز بزرگ نشدی که به جبهه بروی!

«پدر مسعود با رفتنش به جبهه مخالف بود، اعتقاد داشت باید درس بخواند و هنوز بزرگ نشده که به جبهه برود، مسعود از این مخالفت ناراحت شد، شب تا صبح گریه می‌کرد، یک بار به قدری اشک ریخته بود که بالش فرزندم خیس شده بود ...» آنچه می‌خوانید ناگفته‌های مادر شهید بزرگوار «سید مسعود زرآبادی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
مادر شهید «الوندی‌نژاد» در گفت‌وگو با نوید شاهد:

روایت یک مادر شهید از فرزندش/ همانند علی اکبر(ع) تشنه شهید شد

مادر شهید «ابوالقاسم الوندی‌نژاد» در گفت‌وگو با خبرنگار نوید شاهد البرز بیان می‌کند: «پیکرش را در بنیاد شهید دیدم. لب‌هایش خشک و تشنه بود. گفتم: مادر جان! تو هم مانند امام حسین (ع)، علی اکبر (ع) و علی اصغر (ع) تشنه هستی! تو هم تشنه کام شهید شدی! می‌گفتند: موقع شهادت آب خواسته و آب نبوده که به او بدهند و تشنه شهید شده است.»
مصاحبه با خادم اهل بیت (ع)

موکب‌داران اربعین حسینی، خادمان مسیر عاشقی هستند

روزانه هزاران نفر از زائران اربعین حسینی از ایلام به مقصد مرز مهران عبور می‌کنند و از خدمات رفاهی، بهداشتی و پذیرایی موکب‌هایی که به طور شبانه‌روزی خدمت‌رسانی می‌کنند بهره‌مند می‌شوند. خادمان اباعبدالله الحسین (ع) در کمال تواضع و بدون ریا به عاشقان اهل بیت کمک می‌کنند تا در این مسیر عاشقی بهتر گام بردارند. نوید شاهد به سراغ یکی از خادمان اهل بیت، بانوی جهادگر و پیشکسوت دفاع مقدس خانم «نعیمه جستجو» رفته است که مصاحبه با وی در ذیل آمده است.
طراحی و تولید: ایران سامانه