مصاحبه - صفحه 14

مصاحبه
خاطره‌نگاری همسران شهدا به مناسبت روز پزشک

پزشکی که آخرین نسخه طبابتش را برای خود نوشت

شهید «عزالدین رستمیان» از پزشکان شایسته‌ای بود که در صف مقدم مبارزه با بیماری کرونا قرار داشت و دوشادوش سایر همکارانش در عرصه خدمت، جان خود را فدای حفظ جان و سلامت مردم و بیماران نمود و به کاروان شهدای مدافع سلامت پیوست. فیلم مصاحبه با خانواده این شهید مدافع سلامت به مناسبت روز پزشک منتشر می‌شود.
روایت آزاده دفاع مقدس از عزاداری در اردوگاه‌های اسارت

خواندن زیارت عاشورا در دهه محرم از واجبات روزهای اسارت بود

آزاده و جانباز سرافراز دفاع مقدس بیان کرد: یکی از روزهای دهه محرم در ‌سال‌های اسارت، تصمیم گرفتیم که همه با هم زیارت عاشورا بخوانیم. همه در حس و حال عجیبی رفته بودند و داشتند آرام‌آرام گریه می‌کردند که نگهبان عراقی یک‌باره آمد و گفت: «چه‌کار می‌کنید؟» شروع کرد به داد و بیداد. یکی دیگر از رزمندگان بلند شد و گفت: «من بودم.»

ده سال اسارت را با توسل به امام حسین(ع) تحمل کردم

«عبداله علیمرادی» از آزادگان سرافراز استان ایلام است که در سومین روز از اردیبهشت سال ۱۳۵۹ به اسارت دشمن درآمد و بعد از گذراندن ۱۰ سال دوران سخت اسارت با سرافرازی به آغوش وطن و خانواده بازگشت. وی می گوید: «با توجه به اینکه والدینم از همان دوران کودکی مرا با اهل بیت مخصوصاً امام حسین(ع) آشنا کرده بودند، ده سال دوران سخت اسارت را با توسل به امام حسین(ع) تحمل کردم.»

26 مرداد یادآور بازگشت غرورآفرین مردان آزاده‏ اسـت

سرپرست بنیاد شهید و امور ایثارگران اصفهان در پیامی آورده است: 26 مرداد یادآور بازگشت غرورآفرین مردان آزاده‏‌ای اسـت کـه پس از تحمل سال‏‌ها شکنجه و دوری از عزیزان بـه شرف افتخار آزادگی نائل شدند.
پدر شهید «مجید صدیقها»

مجید هیچگاه از سختی‌های سردشت برایم نگفت!

«هر وقت از پسرم پرسیدم، وضعیت سردشت چه طور است؟ پاسخ می‌داد همه چیز خوب است بعد از شهادتش وضعیت سردشت را جویا شدم، گفتند امکانات به شدت محدود است، به دلیل حضور منافقان و دمکرات هفته به هفته غذا به پایگاه نمی‌رسید، مجبور بودیم نان خشک‌ها را به آب بزنیم و بخوریم. برف‌ها را برای نوشیدن آب می‌کردیم. با شنیدن این حرف‌ها تعجب کردم، زیرا مجید هیچ کدام از این سختی‌ها را برای خانواده تعریف نکرد ...» آنچه می‌خوانید ناگفته‌های پدر شهید «مجید صدیقها» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
تلخ‌ترین خاطره آزاده «مجید بابایی»

روزی که ۷۰ اسیر با لب تشنه شهید شدند

مجید بابابی، آزاده قایمشهری در بیان خاطرات خود به مناسبت روز گرامیداشت بازگشت آزادگان به میهن اسلامی، گفت: خاطره تلخی که هیچ وقت از ذهن من خارج نمی‌شود، شهادت ۷۰ نفر از رزمندگان با لب تشنه در اردوگاه العماره عراق است.
گفتگویی به مناسبت سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی

همه اسرای اردوگاه‌ به عنوان مفقودالاثر به اسارتشان ادامه می‌دادند

دکتر «محمد سلطانی» آزاده سرافراز ایلامی در مورد خاطرات سخت دوران اسارت می‌گوید: «سه روز اول اسارت در زندان بصره بودم. تفریح حزب بعث شکنجه اسرا بود. طی چهارسال که در اسارت به سر بردم هیچ خبری از خانواده نداشتم، چون حزب بعث به صلیب سرخ اجازه نداده بود اسم ما را ثبت کنند. من با جهان خارج از اردوگاه هیچ ارتباطی نداشتم. تمام اسرایی که در آن اردوگاه بودند به عنوان مفقودالاثر به اسارتشان ادامه دادند.»
خاطره نگاری آزادگان

روایتی از لباس پشمی مشکی در تابستان گرم اسارت

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده و جانباز سرافراز «احمد پاکروان» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
گفت‌وگو با همسر شهید مدافع حرم «مهدی قاسمی»

او راهی مسیر شهادت بود

همسر شهید مدافع حرم «مهدی قاسمی» در گفت‌وگو با نوید شاهد می‌گوید: «آقا مهدی این اواخر که راهی سوریه بود، خیلی تغییر کرده بود؛ چون راهی مسیر شهادت بود.»
گفتگو با پدر شهید مدافع حرم به مناسبت ۱۸ مرداد

تحمل هتک حرمت به حرم آل الله برای پسرم سخت بود

پدر شهید خانزاده گفت: فرزندم ارادت ویژه‌ای به ائمه اطهار (ع) داشت و عشق به ولایت و ائمه اطهار در وجودش موج می‌زد.برایش سخت بود که به حرم آل‌الله هتک حرمت شود به همین دلیل دائم در تکاپو برای مقابله با جریان کفر و نفاق در گوشه گوشه این کشور بود.

خبرنگاران انقلاب، چشم و گوش مردم بودند

خبرنگاری طی جنگ تحمیلی ایثارگرانی شجاع بودند و با توجه به شرایط سخت امروز باز هم رسالت خود را فراموش نکرده‌اند آن‌ها در واقع چشم و گوش مردم بودند. به مناسبت روز خبرنگار با محمدرضا ناصری شوهان، خبرنگار دوران دفاع مقدس به گفتگو پرداختیم تا از چگونگی فعالیت ‎‌وی در آن دوران و نقش آفرینی خبرنگاران مطلع شویم.

این فداکاری‌ها راه بزرگ مقاومت را تقویت خواهد کرد

سرپرست بنیاد شهید و امور ایثارگران اصفهان در پی شهادت رئیس دفتر سیاسی حماس نوشت: این فداکاری‌ها و ایثارگری‌ها راه بزرگ و ارزشمند مقاومت را تقویت خواهد کرد و هیچ عاملی نمی‌تواند بر اراده پولادین فرماندهان و رزمندگان اسلام خدشه ای وارد نماید.
مادر شهید بزرگوار «مهدی ربیعی»

نصیحتش کردم پشیمانش کنم اما "مرغش یک پا داشت"!

«نصیحتش کردم تا از رفتن به جبهه پشیمانش کنم، اما "مرغش یک پا داشت" و گفت من باید بروم. چندین بار قصد رفتن به سپاه داشت تا تشکیل پرونده دهد، اما هر بار که از در خانه خارج شد، از راه برگرداندم و گفتم نرو صبر کن به سن سربازی برسی، بعد برو. هنوز تو بچه هستی، می‌روی و زیر دست و پا می‌مانی، باز هم گفت نه من باید بروم ...» آنچه می‌خوانید ناگفته‌های پدر شهید «مهدی ربیعی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

هر دو برادرم به فاصله سه ماه به شهادت رسیدند

برادر شهیدان والامقام «محمد تقی و محمدرسول شیرخانی» می‌گوید: هر دو برادرم به فاصله سه ماه به شهادت رسیدند، افتخار می‌کنم که برادرانم در این راه رفته اند. فیلم این مصاحبه در ادامه تقدیم حضورتان می‌شود.

رفتم نامه‌اش را بخوانم، خبر شهادتش را دادند!

«ابتدا به من گفتند پسرت نامه فرستاده بیا نامه پسرت را ببین. رفتم نامه‌اش را بخوانم خبر شهادتش را به من دادند تا اینکه بعد از گذشت ۷ روز، پیکر مطهرش آمد ...» آنچه می‌خوانید ناگفته‌های پدر شهید «حسین دارپیچ» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
خاطرات شفاهی همسران شهدا

تا زنده‌ام راه همسرم را ادامه می‌دهم

شهید «محمد شفیع فیضی زاده» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که مرداد ۱۳۶۲ در جبهه مهران عملیات والفجر ۳ جاویدالاثر و پس از ۴۱ سال غربت اردیبهشت ۱۴۰۳ پیکر این شهید والامقام شناسایی شد. همسر گرانقدر شهید می‌گوید: با رفتن همسرم به جبهه هم پدر بودم برای فرزندانم و هم مادر، و تا زنده ام راه همسرم را ادامه می‌دهم. در ادامه فیلم این مصاحبه که قبل از کشف پیکر شهید ضبط شده است منتشر می‌شود.
مادر شهید بزرگوار «جواد جولائیان»

وقتی چشمم به پیکرش افتاد، به یاد حضرت علی‌اکبر(ع) افتادم

«وقتی چشمم به پیکرش افتاد، به یاد حضرت علی‌اکبر(ع) و امام حسین(ع) افتادم، ناراحت و متاثر شدم و با ترکیدن بغضم شروع به گریه کردن کردم. نوحه گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را زمزمه کردم. خواستم خودم با دستان خودم به خاک بسپارم اما به دلیل ازدحام و شلوغی این کار میسر نبود ...» آنچه می‌خوانید ناگفته‌های مادر شهید بزرگوار «جواد جولائیان» است که در گفتگو با خبرنگار نوید شاهد قزوین تقدیم حضورتان می‌شود.
مادر شهید ناصر باباخانی:

پسرم لباس‌های نو به تن نمی‌کرد!

«لباس‌های نو به تن نمی‌کرد. بیشتر قدیمی می‌پوشید تا کسی دلش نخواهد از آن‌ها بپوشد و مکروهی را مرتکب شود ...» آنچه می‌خوانید ناگفته‌های مادر شهید «ناصر باباخانی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

«پریوش» تا لحظه شهادت از چادرش دست نکشید

باید بدانیم حفظ حجاب و حیا برای زن مسلمان بهترین و بزرگ‌ترین سلاح در برابر حملات ضد فرهنگی دشمنان است، امروز زنان مسلمان باید با حفظ حجاب و حیا در خط مقدم جهاد با دشمنان اسلام و انقلاب همچون مجاهدان راه خدا جهاد کنند. نوید شاهد به خاطر اهمیت بی‌حد و حصر این موضوع این بار بانوی شهید «پریوش میرابی» را الگوی حجاب و عفاف قرار داده، دختری که با چادرش معراجی شد. در ادامه مصاحبه با برادر وی منتشر می‌شود.
جانباز بی‌دست «سید‌جلال موسوی»

دستم پیشتر از من وصلِ یار شد

جانباز هفتاد درصد «سید‌جلال موسوی» در ایام عزاداری سرور و سالار سید شهیدان و برادر گرانقدرشان ابوالفضل العباس(ع) اولین جانباز اسلام بیان می‌کند: «مانند حضرت ابوالفضل العباس(ع) دستم را با شهدایی که در آن عملیات تکه تکه شده بودند خاک کردند. دستم پیشتر از من وصل یار شد و من هنوز مانده‌ام.»
طراحی و تولید: ایران سامانه