شهید جعفر بهرام پور
دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۰۱
هيچ معامله اي و هيچ تجارتي بهتر از معامله با خدا نيست.

آخرين نامه شهيد جعفر بهرام پور

بسم الله الرحمن الرحيم

با درود فراوان خداوند بر رسول گراميش حضرت محمد (صی الله و علیه و آله)و با درود بر ارواح پاك شهداي انقلاب و با آرزوي سلامتي و طول عمر براي حضرت نايب الاامام خميني

سلام برادرم حسين جان-سلام محمد خدمت برادر عزيزم دعا و سلام مي رسانم و سلامتي و خوشبختي شما را از درگاه خداوند متعال خواستارم.بلي حسين نامه پرمهر و با معني ات در تاريخ 60/12/2 بدستم رسيد خيلي خوشحال شدم از اينكه حال شما خوب است ولي من زماني خيلي بيشتر خوشحال مي شوم كه خدا از من راضي شود و احكام اسلام را بطور اجمال اجرا شود و ريشه كفار و منافقين از روي زمين كنده شود به ياري خداوند.بلي برادر من به گفته امام خميني و نداي برحق امام زمان لبيك گفتم همچنين كه امام فرموده بر هركس كه توانايي جسمي داشته باشد جبهه لازم است و آنوقت كه فرمود اي جوانان عزيز بشتابيد به سوي جبهه تا برادران ديگر مبادا خسته شوند من به خواسته خدا به جبهه آمدم و تا به حال كه اين نامه را مي نويسم براي شما برادرم حسين خيلي از لحاظ روحي و بدني سالم و سرحال هستم.آري برادر اين وظيفه هر مسلمان است كه نداي رهبرش را لبيك بگويد بلي برادر اين دومين نامه است كه براي شما عرضه مي دارم و مي نويسم شما در دو نامه اي كه برايم فرستادي گفتي دلم برايت تنگ شده.برادر اين يك چيز طبيعي است ولي هروقت زياد دلت گرفت و خواستي جواب من را بدي متوسل به خداوند بشو و بياد آر سرگذشت سربازان و پاسداران اسلام را كه چه رنجها كه متحمل مي شدن و صبر مي كردند و چون كوه استوار بودند.هرچه بدهد هركس خدا به او ارج عظيم تري مي دهد و شما هيچ نگران و ناراحت حال من نباشيد و من اگر توانستم مانند يك سرباز واقعي و يك پاسدار واقعي شوم شما آنوقت افتخار كنيد همچنين كه من افتخار مي كنم به برادري مثل شما و بار ديگر بياد آور و خود را جاي آن برادراني قرار ده كه در اين مدت جنگ از سرنوشت برادرنشان هيچ اطلاعي نداشتن و ندارند.بحمداله من خوب اطلاع پيدا مي كنم از حال شما و انشاءالله شما هم اطلاع پيدا مي كني پي هيچ ناراحت نباش چون هيچ معامله اي و هيچ تجارتي بهتر از معامله با خدا نيست.

حسين جان پرسيدي كه چرا به مرخصي نمي روي و پدر و مادر و والدين را از احوالت آگاه نمي سازي و گفتي من دو بار رفتم شما آنجا نبوديد و شما تاكيد كرديد كه به مرخصي بروم.جوابي ندارم جز اينكه حقيقت را بگويم برادر من روزي كه از خانه پا بيرون گذاشتم با خود و خداي خود قصد و نيت كردم كه اي خدا من مي روم يا بايد با پيروزي جنگ به نفع اسلام برگردم يا جنازه ام به خانه برگردد چون كه هر دو پيروزي است در مكتب اسلام ولي خوب رفقا و برادران كه با من بودن و مدت ماموريت ما سه ماه بود آنها سعي مي كردن كه اين مهلت را به دو ماه تبديل كنند ولي من گفتم من اگر لازم باشد هيچ ماه و سال برايم مطرح نيست خيلي مي مانم و يكبار نامه اي از طرف پدر و مادر و خانواده آمده بود كه چه وقت به پيش ما مي آيي نوشتم بعد از سه ماه يعني تارخ 10/1/61 به پيش آنها مي روم.اگر خداوند توفيق دهد و گفتي همسرم، بايد بگويم حسين جان در جبهه مرداني هستند كه تازه عروسي كرده اند مرداني هستند كه بچه دارند و تنها سرپرست آنها پدرشان هست ولي به خاطر اسلام و به خاطر لبيك به كلام قرآن كه مي فرمايد به زن و بچه و مال و منال خود را رها كنيد و به گفتار خدا عمل كنيد با ما به جهاد عليه كفار آمدند و خيلي نمونه اش زياد است و اما من همسرم و همه خانواده خود را به اميد خدا رها كردم و مطمئنم كه خدا بهترين حافظ است و انشاءالله بعد از اين تاريخ 1/1/10 به ديدن آنها خواهم رفت.

زياده عرضي ندارم در پايان محمد و كليه برادران ارتشيت را از قول من سلام برسان

دوستدار شما برادر جعفر بهرام پور،با تقديم احترام-خداحافظ همگي شما باد

منبع: معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران برستان


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده