در سالروز شهادت
شهادت مرگ سرخی است که هر انسانی نمی تواند به آن بمیرد. شهید شاهد است. شاهدی که شهد و شیرینی روزهای آخرت را می چشد و شاهدی که از جان خود می گذرد. شهید یعنی جان باخته در راه خدا و زنده به حیات ابد.
نوید شاهد گلستان؛ شهید علی اکبر قربانی نصرآبادی/ دهم اسفند 1347، در روستای نصرآباد از توابع شهرستان گرگان به دنیا آمد. پدرش عباس، کشاورز بود و مادرش صغرا نام داشت. دانش آموز اول متوسطه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هجدهم تیر 1365، با سمت تک تیرانداز در مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای امامزاده عبداله شهرستان زادگاهش قرار دارد.

فرازی از وصیت نامه شهید علی اکبر قربانی نصرآبادی

با درود و سلام بر امام امت و مهدی صاحب الزمان (عج)، با درود به روان کسانی که در راه این انقلاب زحمات فراوان کشیده اند و با سلام به روح آن شهیدانی که جانشان را چه خالصانه در راه این انقلاب فدا نموده و خونشان را در پای درخت این انقلاب ریختند. با درود به خانواده های شهدا که چون کوه ایستادند، و با سلام گرم بر امت حزب الله که چون کوه آماده هر گونه سختی هستند، من وصیت نامه ام را شروع می کنم که البته کوچکتر از آنم که وصیت به این امت بکنم. امتی که هر یک از آنها می تواند ملتی را وصیت کند. اما به عنوان یک وظیفه شرعی من وصیت نامه ام را می نویسم.

شهادت مرگ سرخی است که هر انسانی نمی تواند به آن بمیرد. شهید شاهد است. شاهدی که شهد و شیرینی روزهای آخرت را می چشد و شاهدی که از جان خود می گذرد. شهید یعنی جان باخته در راه خدا و زنده به حیات ابد.

سری از تن جدا شد و خونی بر زمین ریخت ولیکن آن خون، خون سرخی بود که از پیکر برادری ریخته می شود و وی راز خویش را با خدای می گشاید. اگر در جنگ دستی از تن جدا شد، اگر در جنگ سری از تن جدا شد و اگر در جنگ پایی از بدن جدا شد همه بخاطر رضای خداست.

همه امانتی هستیم که خدا ما را در آن روز حاضر می سازد. همه به طریقی می میرند یکی در خواب، یکی در بیماری، یکی در راه رفتن به جبهه، یکی بی سر، یکی بی دست و دیگری با پیکر سوخته همه می میرند ولیکن ما باید طریقی را انتخاب کنیم که رضای خدا را موجب شود بین کسانی که در راه رضای خدا در جبهه می جنگند و کشته می شوند و کسانی که در خواب غفلت م می میرند فرق بسیار است.

اولی مرگ را می پذیرد و به سراغش می رود ولی دومی مرگ به سراغ او می آید. و من می خواهم از دسته ای باشم که به سراغ مرگ می روند مرگی که خون بر زمین می ریزد. من نمی خواهم خونی که خداوند به من داده به آن دنیا ببرم میخواهم خونم برای رضای او به زمین بریزد و اگر با خونم اسلام پایدار می ماند پس ای خمپاره ها و ای توپها سینه ام را بدرید و سرم را از تن جدا کنید و بدنم را قطعه قطعه نمایید.

اگر من شهید شدم در عزایم گریه نکنید و یا اگر گریه می کنید در پنهانی گریه کنید. مادرم اگر اشک در چشمانت حلقه زد آن را بر زمین نریز نمی خواهم که اشکت زیر پاها بماند. مادرم اگر فرزندتان را دوست دارید. به وصیتش عمل کنید. در عزای من کمتر گریه کنید و بر تابوتم نقل بپاشید و در حجله ام شیرینی بگذارید. خواهرم حجابت را رعایت کن که حجاب تو بالاتر از خون شهید است.

پدرم زحمتی را که برایم کشیدی خیلی متشکرم از تو می خواهم که در پشت جبهه پشتیبان رزمندگان باشی و از تو حلالیت می طلبم. برادرم سنگرت را نگه دار و به یاری مظلومان بشتاب و خداوند را شکر بگو از تمام خانواده ام مخصوصاً از مادرم می خواهم که مرا حلال کنند.

امام را دعا کنید و هیچگاه از او جدا نشوید که اگر جدا شوید واقعاً گمراهید و کسی که گمراه است جایش در درون دوزخ است. از دوستانم می خواهم که راه شهیدان را ادامه دهند و از مردم شهید پرور تقاضا می کنم که امام امت را یاری کنند. چونکه امام امت نائب امام زمان (عج) است و نماینده اوست من شما را به خدای بزرگ می سپارم و آینده خوبی را برای شما خواهانم.

پس کلام آخر خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عج) حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار

«السلام علیکم و رحمه الله برکاته» /علی اکبر قربانی نصرآبادی/ چهاردهم اردیبهشت 1365

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره اسناد، انتشارات و هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده