شهدای آذر
اينجانب بعد از هفت ماه از اول جنگ تحميلي يعني از تاريخ 59/7/7 در قسمتهاي پل بهمن شير جاده اهواز – آبادان – جزيره مينو – اروند رود مشغول عبادت بودم .


نام شهید : حسين‌على

نام پدر : خان‌على

تاریخ تولد : 1339

محل تولد : دهدشت

تاریخ شهادت : 65/9/29

محل شهادت : آبادان

زیارتگاه : دهدشت

وصیتنامه

بسم الله الرحمن الرحيم

ان الذين آمنوا و والذين هاجروا و جاهدوا في سبيل الله اولئك يرجون رحمت الله و اللهُ غفور رحيم

آنان كه به دين اسلام گرويدند و از وطن خود مهاجرت كرده و در راه خدا جهاد كردند آنان اميد دارد منتظر رحمت خدا باشند كه خدا بر آنها بخشاينده مهربان است .

اينجانب بعد از هفت ماه از اول جنگ تحميلي يعني از تاريخ 59/7/7 در قسمتهاي پل بهمن شير جاده اهواز – آبادان – جزيره مينو – اروند رود مشغول عبادت بودم در هر حال بنا به وظيفه شرعي با كوله باري پر از عشق و علاقه روانه جبهه هاي جنگ مي شوم . آري شايد كسي خيال كند كه اين آقا كارمند آموزش و پرورش است و بايد برود به خدا سوگند تا حالا چنين نيست و نبوده . پروردگارا درود فرست بر محمد و آل پاكش و مرا با مغفرت و عفو خود ملاقات كن . اي خدا من از جهالت و نادانيم در طاعت و معرفت به درگاه لطف و حلمت عذرخواه آمده ام و از عمل زشت خود از تو بخشش و آمرزش مي طلبم . پس كرم كن و عذرم را بپذير و به لطف و احسان مرا در كتف رحمتت درآور . اي خدا من وسيله پناه يافتن به درگاه تو جز عزت و بزرگواريت ندارم پس مرا در معرض رحمتت پناه ده . پروردگارا من به درگاه تو عذر مي خواهم تو مرا به اوامري امر فرمودي و من ترك آن اوامر كردم و از افعالي منع نمودي و من مرتكب شدم . خيالات باطل نفس خطاها در من (نيكو) جلوه داد ، لذا راه تفريط (عصيان) پيمودم . نه روزي را روزه گرفتن گواه و نه شبي را بتهجد (نماز شب) قيام كردم و سحرخيزي به درگاه رحمتت پناه جستم اي خداي مهربان ترين مهربانان عالم .

اما ، اي پدر بزرگوارم ، اي كسي كه از كوچكي تا حالا وظيفه پدري را نسبت به فرزندانت انجام داده اي ولي من توانايي جبران را نداشتم . از تو مي خواهم كه مرا ببخشيد چون زحمات زيادي براي من تحمل نمودي هم پدرم بودي و هم مادرم . فقط از تو خواهش دارم كه هيچ موقع فرزندانم را فراموش نكني و همچنين خواهران و برادرانم را . اما اي برادران عزيزم محمد و غلامعلي مي دانم كه شما و پدرم و خواهرانم خيلي ناراحت هستيد ولي بايد خوشحال باشيد چون من در راه خدا رفته ام و چنانچه بخواهيد من از دست شما خوشحال شوم احترام پدرم و خواهرانم و فرزندانم و همسرم را داشته باشيد و هميشه به فرزندانم و و خواهرانم سركشي نماييد . اما اي همسر گراميم : به هيچ وجه براي من ناراحت نباش فقط مواظب فرزندانم باش . فرزندان عزيزم فاطمه و مجيد اين نور چشمان گراميم را سعي كنيد تربيت درست شوند و به موقع روانه مدرسه شوند به هر صورت كه باشد آنها را به مدرسه بفرستيد . عكس فرزندان عزيزم را در قبرم بگذاريد . در پايان پدرم ، برادرانم ، خواهرانم ، همسرم چنانچه بخواهيد من از دست شما خوشحال باشم اول مواظب فرزندان عزيزم باشيد و بعد اصلاً دست به سر و صورت نزنيد و هركس هر كار خيري داشته باشد بعد از سه روز در آن كار خير شركت نماييد . ضمناً چون مدت زيادي مخصوصاً زمان نارحت كننده اي را با برادر مهراب ظهرابي بودم در صورت امكان زندگي نامه ام توسط ايشان تكميل و قرائت شود. والسلام خداحافظ

منبع: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده