خاطرات چند سطری شهدا
خاطرات
شهدای لرستان
در فکر
همنوع
نوید شاهد لرستان:هنگامی که محمد به جبهه رفت هنوز ده روز از بدنیا آمدن بچه اش نگذشته بود.هرچه گفتیم همسرشما جوان و برای این بچه یتیم شدن زود است.آنها را در این سن و سال تنها نگذار (قبول نکرد)گفت:زنان و دختران خرمشهر مثل خواهران و مادران ما هستند، چطورآنها باید تنها باشند آن وقت شما در فکر خودتان هستید!!!...
شهید محمد کبود جامه
راوی:مادر شهید- بروجرد
عکس امام
بعد از عملیات،حجت
با قرآن و عکسی از حضرت امام واردسنگر عراقیهاشد.او در حال چسباندن عکس امام عزیز
به دیوار سنگر بود.که ترکش خمپاره به سر او اصابت کرد و وی رابه معشوق دیرینه اش
رساند.بعداً همان عکس امام را که پشتش با پنجه خونین حجت نقش بسته بود برایمان
آوردند و آنرا قاب گرفتیم.
شهیدحجت اله متش
راوی:همسر شهید-بروجرد
دیدبان
قهار
خبر آوردند یک
نفر از منافقین در یکی از دهستان های اطراف خرم آباد مخفی شده است.با چند نفر برای
دستگیری وی راهی منظقه شدیم . به نزدیک ده که رسیدیم گوشه ای کمین کردیم.شهید توکل
چشم از دوربین برنمیداشت و مواظب محل اختفاء بود او فقط برای بجا آوردن نماز
دوربین را ترک کرد و بعد از نماز دوباره مشغول دیدبانی شد.
شهید توکل مصطفی زاده
راوی:همرزم شهید-خرم آباد
منبع:سیستم اطلاعاتی معاونت فرهنگی بنیاد شهید لرستان و کتاب خاطرات چند سطری شهدا حجت الاسلام تیموری