خاطرات - صفحه 41

آخرین اخبار:
خاطرات
در گفت‌وگویی مطرح شد

خاطرات فیلمبردار راهپیمایی‌های انقلاب

علیرضا خالقی از پول خودش کاست می‌خرید و راهپیمایی‌ها را فیلمبرداری می‌کرد. اما همه حسرتش این است کاش به قدر کافی پول داشت تا همه صحنه‌های انقلاب را ضبط می‌کرد.
شهید محمدرضا عاشور

خاطرات ی از حماسه غواص شهید محمدرضا عاشور

انگار اصلا فرو رفتن سنگ و تيغ را درون زخم‌هايش احساس نمي‌کرد. دوساعت سينه خيز رفت تا اين‌که بالاخره آمبولانسي پر از مجروح مي‌خواست حرکت کند. برادر اکبري آخرين مجروح را داخل ماشين گذاشت. يکي از بچه‌ها چشمش به رضا افتاد. لباسش گل آلود و خوني بود. زير بغلش را گرفت. «معطل من نشين! بقيه رو برسونين.»

روزهای انقلاب ۵۷ در بجنورد

آغاز دهه فجر و شروع سی و هفتمین بهار انقلاب اسلامی یادآور روزهای سرنوشت ساز سال 57 است
اهمیت به نماز و تغییر در رفتار و اخلاق شهید محمد شرفیه

تأثیر دوستان بر اخلاق و رفتار شهید از زبان مادر معظم شهید محمد شرفیه

با رفتنش به بسیج و نزدیک شدن به سن تکلیف دیگر نمازش ترک نمی شد. به مسجد می رفت و نماز را به جماعت می خواند. یکی از اتاق های خانه را هم مخصوص خودش کرده بود. درس می خواند و گاهی هم تنهایی خلوت می کرد. این اواخر نماز شب هم می خواند.
زندگی نامه شهید نصراله آیتی آرانی

زندگی نامه ،وصیت نامه و تصاویر شهید نصراله آیتی آرانی

اين شهيد سال 1340ش در خانواده‏اى مستضعف و كشاورز در آران به دنيا آمد. زندگى پر از فقر و استضعاف باعث شد تا او نتواند به فراگيرى دانش بپردازد لذا به يكى دو كلاس دبستان اكتفا نمود و به كشاورزى پرداخت. او جوانى زحمت‏كش و در امر كشاورزى، پشتيبان پدر بود. علاقه‏ ى زيادى به ورزش، به خصوص ورزش باستانى، داشت
شهید والامقام مسعود شحنه

«میوه های بهشتی» خاطرات ی از شهید مسعود شحنه

چند تا سیب انداختن توی بشکه آب تا وقتی من می‌رم آب بیارم وسوسه بشم و اونا رو بخورم اما نخوردم
شهید والامقام مجید شحنه

تاثیر لقمه حلال از زبان مادر شهید مجید شحنه

گفتم:«خدایا! بچه هام کوچکن و نمی تونن کاری برای انقلاب کنن، کمک کن اینا که با نام حلال و زحمت کشیده بزرگ شدن در این راه قدم بردارن!».
نویسنده علی رضا کلامی

«حسرت یک پلاک»؛ خاطرات شهید حسن حسنان

خیلی ها فهمید که دنیا بال پروازش را بسته و از جمله سعید که قاطی آنها شده بود. آن هم با حالی خوشی که داشت. همراه بود و پایه وقت هایی که دنبال بهانه ای می گشتیم برای دم گرفتن و سینه زدن.
به مناسبت سالگرد عروج عاشقانه جانباز شهید حاج علی شکر الهی

خاطرات ی از جانباز شهید علی شکر الهی / هیچ چیزی مانع تلاش و موفقیت او نشد!

جانبازیش باعث نشد تلاشش رو از دست بده ، در زمینه های کار و تحصیل و... خلاصه هر کاری که وارد میشد موفق بود . ساعت ها روی ویلچر می نشست ، برای حرکت دادن ویلچر از کسی کمک نمیخواست! می گفت نمی خوام کسی به خاطر من اذیت بشه.
نویسنده یار محمد عرب عامری

«حدیث قرب»؛ خاطرات شهید حسن کاسبان

از ماشين پياده شد و آن ها را از هم جدا كرد. چند دقيقه اي با آن ها حرف زد و بعد از جيبش شكلات در آورد و به هر كدام يك شكلات داد. صورتشان را بوسيد. آنها هم صورت يك‌ديگر را بوسيدند و دنبال كارشان رفتند.
شهید والامقام محمود شاهورانی

توصیه شهید محمود شاهورانی / انقلابی ماندن مهمه!

خواهرم! حجاب برای زن ارزشه، هر قدر با حجاب‌تر باشین در جامعه، محبوب‌ترین
نویسنده سید فهمیه میر سید

«حدیث شهود»؛ خاطرات 5 شهید شهرستان دامغان

شهید حسین شعبانی ، شهید غلامرضا رسولی پور ، شهید محمد تقی خیمه ای ، شهید محمود بانی ، شهید نوروز علی فخریان
شهید سید ابراهیم سیادت

سفارش شهید سید ابراهیم سیادت به نماز فرزندان

دخترمون رو از همین حالا با خودت به نماز جمعه ببر. سّید مصطفی رو هم با داداشم بفرست. از داداش خواستم که هر وقت به جلسه ی دعا یا نماز می ره اون رو با خود

روایت همسر شهید "خسرو شکراللهی" از نحوه شهادت همسرش

نوید شاهد - همسر شهید "خسرو شکراللهی" ازشهدای محیط بان استان هرمزگان در خصوص نحوه شهادت همسرش اینطور می گوید: به اتفاق همکارانش به کوه های اطراف شهرستان حاجی آباد رفته بودند ، آنجا یک شکارچی متخلف را می بینند ،او جلو تر از همکارانش به سمت شکارچی میرود . شکارچی متخلف به سمت او تیراندازی میکند و گلوله به خسرو اصابت میشود و همان جا به شهادت رسید.
شهید والامقام حسین سنگسری

شهید حسین سنگسری مادرش را پیش فاطمه (س) رو سپید کرد

وضو گرفتم و دو رکعت نماز شکر خواندم. آخر پسرم عاقبت به خیر شده بود. بارها از او خواستم که پیش فاطمه ی زهرا رو سفیدم کند.
خاطرات امیر «منوچهر کاظمی» فرمانده دوران دفاع مقدس استان کرمانشاه؛

ایستادگی در چهار راه فكه

عراقی‌ها تقریباً ۲۰۰ دستگاه از تانک‌های‌شان به سمت ما آرایش گرفته و جلو می‌آمدند. در مقابل آن همه تانک دشمن، فقط ۶ دستگاه تانک از نیروی احتیاط ما جلوی آن‌ها را گرفته بود! تانک‌های دشمن «تی ۷۲» بود که گلوله‌ی «آر.پی.جی» یا تانک کالیبر ۹۰ به آن‌ها اثر نمی‌کرد، به هر حال با ایستادگی همه‌ی نیرو‌های یگان، عراقی‌ها همان‌جا متوقف شدند و نتوانستند جلوتر بیایند.

آرزوی شهادت خانوادگی

شهادت خانوادگی، آرزویی بود که بارها از خدا طلب کرده بود و این خاطرات صبر و قرار را به من برگرداند تا به عنوان مادر شهید شرمنده ی دخترم نشوم.
معرفی کتاب

کتاب «چراغ راه»؛ زندگی‌نامه و خاطرات شهید «مهدی باقریان»

کتاب «چراغ راه»؛ به قلم حسن جلالی و سکینه صرفی، زندگی‌نامه و خاطرات شهید «مهدی باقریان» است.
خاطرات جانباز قربانعلی خواجه مظفری از شهادت دو پسرش

وداع تلخ جانباز حاج قربانعلی با دو پسرش ابراهیم و حسن خواجه مظفری

به پيشاني‌اش، جايي كه تير قناسه آن‌را رنگين كرده بود، خیره شد و در دل گفت:«بازم سرت رو حنا كردي!».
خاطراتی از شهید والامقام غلام رضا سالار

سفارش شهید به نماز اول وقت

اون نمازش رو سر وقت نمی‌خونه، دیگه نمی‌خوام باهاش دوست باشم
طراحی و تولید: ایران سامانه