خاطرات شهدا - صفحه 159

navideshahed.com

برچسب ها - خاطرات شهدا
به بهانه سال روز شهادت
شهید با شور و شوق وصف ناپذیری به نیازمندان کمک می کرد.
کد خبر: ۴۴۱۹۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۶

نیم ساعت ‏تا شهادت
حاج علی و چه بسیار حاج علی‏ های دیگر با صداقت و صلابت خود، صفحه‏ای از کتاب تاریخ این دیار را نوشتند که هیچ انسان منصفی نمی‏تواند غلطی بر آن بگیرد. صرف نظر از حواشی و تحلیل‏هایی که مطرح شده و می‏شود، اهداف مقدس و الهی امثال حاج علی برای ایثار هستی خویش حسابش جداست و برای همیشه مقدس خواهد ماند.
کد خبر: ۴۴۱۷۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۳

به مناسبت سال روز شهادت
یک شب شهید در خواب اثر انگشت مادر را گرفته بود و برای بار دوم و نوبت های بعد رضایت داشت. فقط در راه مدرسه کتاب هایش را به دوستانش می داد و می گفت به مادرم بگویید که من به جبهه رفتم.
کد خبر: ۴۴۱۶۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۹

به مناسبت سال روز شهادت
پدر می گفت یک روز متوحه شدم شهید عبدالزمان از تمام کارکنان آموزش و پرورش و دوستان و آشنایان پول نمی گرفته. پدر خندید و گفت این جوری که باید صلواتی کار کنیم. ایشان انقدر بخشش داشته که به منافع خود فکر نمی کردند.
کد خبر: ۴۴۱۵۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۹

يك شب تابستاني من محافظ بيت حضرت امام خميني بودم، پست نگهباني من پشت بام خانه ي حضرت امام بود، هنوز يكي دو ساعت به اذان صبح مانده بود
کد خبر: ۴۴۱۵۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۹

به مناسبت سال روز شهادت
زمانی که شهید بزرگوار سوار بر اتوبوس شد، خیلی خوشحال بود و چهره خندان و نورانی داشت و مشخص بود که آخرین وداع است .
کد خبر: ۴۴۱۲۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۵

به مناسبت سال روز شهادت
دوران شاه به مادرش می گفت: نکند شما هم به زن شاه نگاه کنید و مثل او حجاب را از سرتان بردارید.
کد خبر: ۴۴۱۲۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۲

به مناسبت سال روز شهادت
در هنگام عملیات، رمضانعلی به همه روحیه می داد وقتی در عملیات رمضان زخمی شد به نزدیکترین دوستش که همراهش بود چیزی نگفت تا اینکه وقتی صبح شد بچه ها فهمیدند که لباس او خونی است و ایشان زخمی شده اند.
کد خبر: ۴۴۱۱۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۲

خاطراتی از شهید والامقام عباسعلی فیض
فریادش در پاسگاه پیچید و دستور بازداشت عباسعلی را داد. روز بعد او در میان صلوات مردم آزاد شد. مردم جلوی پاسگاه منتظر او نشسته بودند.
کد خبر: ۴۴۰۶۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۵

شهید حاج حسین همدانی به روایت سردار رضا میرزائی
شهید همدانی در هر مسئولیتی که قرار داشت متواضع بود و با نیروها به گونه‌ای برخورد نمی‌کرد که مسئول آنها است بلکه در کنار آنها قرار می‌گرفت و در واقع ایشان فرمانده دلها بود و عملا فرمان به دلها می‌داد و در کنار بسیجیان به سردار بسیجی معروف بود و با این نام او را می‌شناختند که در کتاب مهتاب خین نیز به آن اشاره شده، همیشه رزم و خوراک ایشان در کنار بسیجیان در سنگرها بود.
کد خبر: ۴۴۰۳۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۱

در غروب 20 فروردین 1361 در خط اول جبهه بردند آن جبهه تنگه ابوغريب نام داشت و در ارتفاعات و تپه هاي بلندي مستقر شده بود که آن تپه ها در ارتفاعات تيشه مي گفتند شب اول که رسيديم آماده باش دادند ...
کد خبر: ۴۴۰۲۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۰

بُرشی از کتاب مژه‌های سوخته(3)؛
فصل دهم کتاب «مژه‌های سوخته، نوشته حامد کلاهدوز»، ماجرای انفجار سال60 در دفتر نخست‌وزیری و شهادت رجایی و باهنر را روایت می‌کند. شهید یوسف کلاهدوز هم یک ماه بعد شهید می‌شود همسرش همانند همسر شهید رجایی، جسد شوهرش را از روی دندان‌هایش شناسایی می‌کند.
کد خبر: ۴۴۰۲۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۸

اين فرزند را خدا به ما داده وخودش هم از ما گرفته
علی محمد قبل از این حادثه شهادت خودش را پیش بینی کرده بود . او می گفت من در این جنگ شهید می شوم ، اما ما باور نمی کردیم .
کد خبر: ۴۴۰۰۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۷

خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «3»
شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «بعد از مشق قبلی نوبت به مشقی ديگر از كتاب زندگی خود می‌رسد. اما چيزی كه اينجا بايد به آن توجه شود...» متن خاطره سوم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۳۹۷۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۴

شهید حبیب روزیطلب دانشجوی جامعه شناسی در دانشگاه تهران و استاد اخلاق بود که راهی جبهه شد. او در عملیات محرم يک خط شکن به تمام معنا بود که با رشادت و شجاعت کم نظير در مقابله با بعثيون به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۳۹۷۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۴

يک امداد خدائي که براي من آمد اين بود که در آن موقع در زير آتش دشمن نزديک پايگاه عراق موضع گرفته بودم در حال تيراندازي بودم که يک مرتبه در پشتم چيزي شبيه به ترکش احساس کردم در اين موقع خود را پيچ دادم و در گودالي انداختم يکي از بچه ها آمد و گفت از عقب به تو تيراندازي کردند در پشت من در کوله پشتي ام 7 عدد نارنجک تفنگي و دو عدد نارنجک دستي و مقدار زيادي فشنگ بود...
کد خبر: ۴۳۸۷۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۳۱

به هر بدبختي که بود خود را به بالاي کوه رسانديم ديگر طاقت نداشتيم و از نفس هم افتاده بوديم در همين حال بود که از طرف فرمانده دستور آمد که برادران آماده برگشتن باشند با اين که ما از نفس افتاده بوديم فاصله اي که بين ما و ماشين ها بود که حدود 20 کيلومتر مي شد به راحتي پيموديم و هيچ جايگاه اي خستگي نکرديم عصر شد ساعت 5 عصر بود که حرکت کرديم و به يک پايگاه آمديم و شب را در آن جا خوابيدم آن روز سه تن از برادران ما مجروح شدند يکي پاسدار دو تاي ديگر سرباز بودنند.
کد خبر: ۴۳۸۲۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۲۴

خاطرات جبهه
کد خبر: ۴۳۸۲۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۲۴

خاطرات جبهه
کد خبر: ۴۳۸۲۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۲۴

"نامدار سوری" همانند بسیاری دیگر از جوان مؤمن انقلابی با پیروزی انقلاب اسلامی و در اسفند ماه سال 59 لباس سبز پاسداری به تن کرد و پس از 65 ماه حضور در جبهه‌های حق علیه باطل در لشکر 43 امام علی (ع) به‌عنوان مسئول موتوری و ترابری سنگین و سبک، در سال 1381 بازنشسته شد. این کهنه سرباز جبهه‌های نبرد حق علیه باطل، امروز به ‌عنوان مسئول هیئت رزمندگان شهرستان اسدآباد و کانون مداحان این شهرستان انجام ‌وظیفه کرده و به ذاکری اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع) نیز مشغول است.
کد خبر: ۴۳۸۱۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۲۳