نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
زمستان سردی بود، آن روز از همه ی روزها هوا سردتر و شکننده تر بود. صبح قبل از آمدنم به اداره جهاد سازندگی علی را به محل اعزام جبهه بدرقه کرده بودم.
کد خبر: ۳۹۵۴۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۳

چیدن سپیده دم کتابی است که بر اساس خاطراتی از شهدای روحانی استان اصفهان نوشته شده است.
کد خبر: ۳۹۵۴۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۲

یک شب با خدای خودم خلوت کردم و حضرت قاسم ابن الحسن (ع) را واسطه قرار دادم و دو رکعت نماز حاجت خواندم و زیاد گریه کردم ، به طوری که حال خودم را نمی فهمیدم .
کد خبر: ۳۹۵۳۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۲

خاطرات شهید احمد پیشگاه هادیان :
شهید احمد پیشگاه هادیان و زندگی نامه شهید که در سال 1320 در خانواده‌اي مذهبي در بندرانزلي چشم به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را تا چهارم متوسطه در همان شهرستان به پايان رساند و در سال 1352 در هوانيروز استخدام شد.
کد خبر: ۳۹۵۳۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۱

همین که این جمله را گفتم دیدم شهید ایرانمنش، تابوت را روی زمین گذاشته و شروع کردند به گریه کردن.
کد خبر: ۳۹۵۳۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۸

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (12)
سال 33 در میاندوآب به دنیا آمد. در همان کودکی مادرش را از دست داد. پس از طی دوران تحصیل وارد رشت مکانیک دانشگاه تبریز شد. در همان سالها با افکار حضرت امام (ره) آشنا شد.
کد خبر: ۳۹۵۳۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۱

پاسداشت شهدای مدافع حرم (10)
«کمال سال 1355 به دنیا آمد. گل سرسبد خانمان بود. هوش و فعالیت زیادی داشت. هر وقت از تلویزیون قرآن پخش می کردند، می نشست پای آن و سعی می کرد شیوه های قرائت را یاد بگیرد.
کد خبر: ۳۹۵۳۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۱

روز هجدهم بهمن سال پنجاه و هفت بود و تیم پروازی ما می‌بایست برای مأموریتی از پادگان پیرانشهر بلند شده و به سمت ارومیه بود. روزهای حساس و مهمی بود، کشور در التهاب و شوق انقلاب می‌سوخت و می‌گداخت.
کد خبر: ۳۹۵۲۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۴

خاطراتی زیبایی
حاج‌همت خيلي خوشحال شد كه او توانسته بود نُه نفر اسير بياورد.
کد خبر: ۳۹۵۲۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۹

سیدموسی در 26 آذر 1317 در بندر انزلی به دنیا آمد. او که دارای هوش و ذکاوت سرشاری بود، در 5 سالگی به صورت مستمع آزاد، به همراه خواهرش به مدرسه می رفت، و با توجه به این که شاگرد اول شد
کد خبر: ۳۹۵۲۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۱

گفت: اینها گل بودند و رفتند، ما چی هستیم؟ سال بعد دقیقا همان جایی که نشان داده بود به خاک سپرده شد.
کد خبر: ۳۹۵۲۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۷

شهدای امروز پنجم دی ماه
چند روزي بود كه خاله شوهرم با خانواده اش به تهران و خانه ما آمده بودند. جنگ عراق و كردهاي ايران به كرمانشاه كشيده بود و اينها مجبور بودند خونه و زندگي خود را براي مدتي رها كنن و با يك سري اسباب و اثاثيه به تهران و شهرهاي امن اطراف پناه ببرند
کد خبر: ۳۹۵۱۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۵

شهید کامران حلوایی جلالی؛
زندگی نامه و مصاحبه با خانواده شهید کامران حلوایی جلالی همراه با فرازهايي از وصيت نامه شهيد که فرمودند در زندگي هميشه به فكر معاد باشيد كه شما را از گناهان باز ميدارد راه شهيدان و جنگ را فراموش نكنيد و به ياد بودن جنگ همچون غذا خوردن جز زندگي خود قرار دهيد.
کد خبر: ۳۹۵۰۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۴

شهدای شاخص
دومین پند آن بزرگ مرد صالح و پرهیزگار که اظهار فرمودند یکی از نشانه های وحدت همین است که ما در صفوف نمازهای جماعت و جمعه فشرده و نزدیک به هم بنشینیم تا جائی برای نشستن شیطان نباشد هر چه بین ما فاصله باشد جایگاه شیاطین بیشتر می شود
کد خبر: ۳۹۵۰۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۴

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (9)
قبل از عملیات رمضان بود. فرماندهی سپاه در منطقه تشکیل جلسه داد. در آنجا اعلام شد که عراق به تانکهای پیشرفته ای به نام تی 27 مجهز شده. هر لحظه ممکن است با این تانکها به مواضع ما حمله کنند.
کد خبر: ۳۹۵۰۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۴

خط ایثار (4)
پدر جان! حال من اینجا خوب است و به جز دوریتان هیچ گونه ناراحتی ندارم و اصلا برای من نگران نباشید.
کد خبر: ۳۹۵۰۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۱

روایتی از «شهید محمدحسین کریم پور احمدی »بهشتی سیستان و بلوچستان
یک روز در مسجد جامع زاهدان بودیم. حاجی هم آمد و به جمع ما پیوست. پس از سلام و احوالپرسی مشغول نماز خواندن شد
کد خبر: ۳۹۵۰۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۱

محمد گفت: « نترس! مي خواهم بوی باروت و فشنگ به مشام فرزندم برسد!» همان شب همه دور هم نشسته بوديم و محمد كه گویی می دانست اين آخرين ديدار است.
کد خبر: ۳۹۴۹۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۱

شهدای امروز سی ام آذرماه
ر راه در محلی به نام اعزام نیرو چند لحظه ای ایستادیم تا دو تن از برادرانمان که قرار بود همراه ما باشند سوار کنیم که همراه آنها یک طلبه جوان هم سوار شد.
کد خبر: ۳۹۴۹۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۳۰

خاطراتی از زبان شهید محمدعلی قاسملو
اینبار هم رفتن به تخريب را به ماندن در گردان ترجيح دادم و با عده اي از دوستان به تخريب رفتيم.
کد خبر: ۳۹۴۹۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۹