خاطرات شهدا - صفحه 28

آخرین اخبار:
خاطرات شهدا

بدهکار انقلاب!

«کسی تاکنون از ایشان نشنیده بود که بگوید من جانباز هستم یا چگونه به درجه جانبازی نایل شده‌ام. ابداً روحیه طلبکاری از انقلاب نداشت و همیشه خود را بدهکار انقلاب می‌دانست ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

آخرین بوسه!

«فرمانده گردان محمد رسول‌الله (ص) گفت: حجت! برو پسرت را ببین و برگرد. حجت سریع خود را به پسرش رساند. فرصت زیادی نبود؛ آخرین بوسه را بر گل صورت فرزند چند روزه‌اش کاشت و روانه عملیات شد ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید «حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
برگی از خاطرات شهید بهتویی؛

عبور بی‌تلفات!

«هر فرماندهی که نیروهایش عبور می‌داد چندین تلفات، شهید و مجروح می‌داد و تنها گروهی که توانست با شیوه خاصی و بدون تلفات از آن مکان عبور کند گروهان ما بود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «رجبعلی بهتویی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

اولین جلسه اصول مصاحبه و ثبت خاطرات شهدا ی دانشجو برگزار شد + عکس

اولین جلسه اصول مصاحبه و ثبت خاطرات شهدا ی دانشجو با حضور استاد دکتر رنجبر در پژوهشکده گیلان شناسی برگزار شد.
به مناسبت دهه کرامت انجام گرفت؛

دیدار مدیرکل بنیاد شهید لرستان با خانواده شهدا و ایثارگران خرم آباد

مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران لرستان به همراه مدیرعامل شرکت گاز لرستان با خانواده شهیدان والامقام «نورالله یاراحمدی و جاوید کاکی» و جانبازان سرافراز «رحیم کریمی، نوروزعلی بیرانوند و فرهاد یاری زاده» دیدار و از صبر و استقامت آنها تجلیل کردند.
فیلم؛

مراسم سوگواری امام «جعفرصادق ع» در خرم آباد برگزار شد

مراسم سوگواری سالروز شهادت امام «جعفرصادق ع» بصورت پیاده روی عمومی با حضور ایثارگران، عموم مردم، استاندار و مدیران کل تا مرقد امامزاده عبدالله خرم آباد برگزار شد که در پایان با سخنرانی و مداحی مراسم به اتمام رسید.

پیام تبریک مدیرکل بنیادشهید لرستان به مناسبت عید سعید قربان

مدیرکل بنیادشهید و امور ایثارگران استان لرستان به مناسبت عید سعید قربان پیام تبریکی صادر کرد.

«حسین» مانند شهدا زندگی کرد و خداوند انتخابش کرد

همسر معلم شهید «حسین شاطری» نقل می‌کند: «حسین مانند شهدا زندگی کرد و انتخاب شده از طرف خدا بود.» نوید شاهد سمنان شما را به دیدن این گفتگو جلب می‌کند.
خاطرات شهدا

شهیدی که پرندگان برای او نوحه‌سرایی می‎‌کردند

 وقتی رسیدیم بالای سر شهید، انگار یکی او را به سمت قبله کرده بود، چند پرنده سپیده صبح آمده بودند بالای سر شهید و بی‌قراری می‌کردند، انگار برای شهید نوحه سرایی می‌کردند.  فرزند شهید «ابراهیم باقری» روایتی را از پدر شهید بیان می کند.

روایتی از گریه‌های شهید «تقوی»!

«یک روز شهید سید محمدحسین تقوی به خانه آمد و با صدای بلند شروع به گریه کردن کرد. بی‌تاب بود. خواستم آرام کنم نتوانستم، نگران بودم که شاید کسی از اقوام فوت کرده است ...» ادامه این خاطره از شهید معلم «سید محمدحسین تقوی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

کمک شهید معلم «تقوی» به هم‌نوعان!

«شهید سید محمدحسین تقوی همیشه می‌گفت باید به هم‌نوعان خودمان کمک کنیم، زیرا خدمت به خلق خدا، جلب رضای خداست لذا هر کاری را برای کسب رضایتمندی خداوند با محبت و کمک کردن به دیگران انجام می‌داد ...» ادامه این خاطره از شهید معلم «سید محمدحسین تقوی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

دارو ندار مرا بُرد!

«شهید سید محمدحسین تقوی با شهادت جوان‌ها، به منزل می‌رفت و پارچه‌ها را برمی‌داشت و برای کفن شهدا استفاده می‌کرد. بعداً که پدر شوهرم متوجه شد گفت این پسر چی کار می‌کنه دارو ندار مرا بُرد! ...» ادامه این خاطره از شهید «گنج‌علی غیاثوندمحمدخانی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

«شکارچی» از شهید مدافع حرم «مصطفی رشیدپور» می‌گوید

کتاب «شکارچی» خاطرات و زندگی‌نامه رزمنده دفاع مقدس و شهید مدافع حرم «مصطفی رشیدپور» به نویسندگی «فرانک صف‌آرا» منتشر شد.

پیکر پسرم از جبهه زودتر از نامه‌اش به من رسید!

«دو روز از برگشتن من از جبهه نگذشته بود، که جنازه پسرم را به «قزوین» آوردند و دُرست دو روز بعد هم نامه پسرم رسید، که نوشته بود: «پدر جان! من راضی به زحمت شما نبودم که به «آبادان» برای دیدن من بیایید. من نامه شما را خواندم و می‌دانم که این آخرین دیدار من با خانواده‌ام می‌باشد ...» ادامه این خاطره از شهید «گنج‌علی غیاثوندمحمدخانی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

پیشنهاد کشیدن نقاشی تصویر حضرت امام (ره)

از شهید «اکبر طحانی عبداللهی» نقل شده است: «سال ۱۳۵۷ کم کم درگیری‌های خیابانی شروع شده بود، در آن شرایط حساس، شهید طحانی پیشنهاد کشیدن نقاشی تصویر حضرت امام(قدس سره) بر روی دیوار روبروی مسجد جامع ملارد را به من داد و بنا شد شب همین کار را دور از چشم نیروهای گشت ژاندارمری انجام بدهیم. شب، به کمک بقیه بچه‌ها یک وانت جور کردیم و پشت وانت چند تخته بنایی گذاشتیم و شد داربست.»
خاطرات شهید «بهروز مدیری»

یَل گردان، یَل اخلاق هم بود

گاه وضعیت و شرایط سخت، عصبانیت‌ها و ناملایمات باعث می‌شد تا بعضی از بچه‌ها یک جایی به هم بریزند و نقص و ضعف اخلاقی خود را آشکار کنند اما بهروز از این قاعده مستثنی بود. او نه تنها «یَل گردان» بود بلکه «یَل اخلاق» هم بود.
دو روایت از شهید «نورالحسین امیری»

هر سرباز می‌تواند مقابل یک سپاه کفر مقابله کند

شهید «نورالحسین امیری» می گوید: تعداد کم نیروها ملاک نیست. هرکدام از آنها به خدا توکل دارند و میتوانند مقابل یک سپاه کفر ایستادگی کنند.

ترس عجیبی داشتم!

« توی سنگر اجتماعی ما ۵ نفر بودیم و هر شب که برای نگهبانی نوبت من می‌شد واقعاً ترس عجیبی داشتم و هر لحظه احساس می‌کردم در کمین دشمن و کشته شدن هستم ...» ادامه این خاطره از آزاده و جانباز «عزیزالله فرجی‌زاده» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
برگی از خاطرات؛

روایت سیگاری که موجب نجات رزمنده‌ها شد!

«خم شد سیگار را بردارد خطاب به من فریاد کشید حرکت نکن. وقتی به جلوی پایم نگاه کردم سیمی را دیدم که در نیم‌متری پای من از زیر علف‌ها رد شده بود و وصل بود به انواع تله‌های انفجاری ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات رزمنده دفاع مقدس «رضا کاظمی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

حالمو خوب می‌کنی!

«الیاس دستش را درون ساک می‌برد و یک ظرف تفلون با یک لوح چوبی درمی‌آورد و به سمت الهام می‌گیرد و می‌گوید خانمی، بفرما. این هم از سوغاتی‌های شما. این لوح رو هم خیلی گشتم تا تونستم پیدا کنم. الهام لوح را می‌گیرد. نوشته حک شده روی لوح حالش را عوض می‌کند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع حرم «الیاس چگینی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
طراحی و تولید: ایران سامانه