نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - سند
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «حسن غلامی» می‌گوید: پسرم می‌گفت؛ مادر اگه غذا را خوب خوردید و گفتید الحمدالله سیر شدیم اینجور نیست، باید حتما به فکر کسی که ندارد باشید و به او کمک کنید. می‌گفت؛ باید بروم. گفتم نرو، گفت نمیتوانم بمانم، برادرهایم در جبهه دارند کشته می‌شوند من چطور در خانه بمانم؟!
کد خبر: ۵۶۶۴۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۵

تاریخ شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «عبداله نوریان» می گوید: همسایه‌ای داشتیم که مستمند بود و آب لوله کشی نداشت. عبدالله از آب لوله خودمان یک انشعاب برایشان زده بود. الان همه همسایه‌ها از او تعریف می کنند. عبداله می‌گفت این دنیا ارزشی ندارد باید مردم از تو راضی باشند.
کد خبر: ۵۶۶۴۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۲

تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «غلامحسین اسدی» می گوید: غلام‌حسین برای اینکه بتواند به آن فامیلمان که محتاج بود کمک کند، از پدرش خواست که در کارهایش به او کمک کند و در مقابل پدرش به او دستمزد بدهد و پدرش نیز پذیرفت. غلام‌حسین پولی را که پدرش به‌عنوان دستمزد کار کردنش به او پرداخت می‌کرد را به آن فامیل می‌داد. در ادامه بخشی از مصاحبه مادر شهید را می‌بینید:
کد خبر: ۵۶۶۱۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۹

تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید «خسرو کاکاوند» می گوید: پسر من به هیچ کس ظلم نمی کرد، بدی از او ندیدم و از پسرم راضی هستم. از خدا می خواهم دستش را از دست حضرت فاطمه «س» جدا نکند.
کد خبر: ۵۶۶۱۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۷

تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «نظرعلی کریمی» می‌گوید: به خدا فرزندم خیلی عزیز بود که موقع شهادتش همه آبادی‌های اطراف عزادار شدند چون هرچه داشت به افراد ضعیف می‌بخشید حتی اگه در جیبش ۵ تومن بی‌ارزش هم بود آن را می‌بخشید و می‌گفت خدا بزرگ است.
کد خبر: ۵۶۵۹۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۴

در شب قدر برگزار شد؛
مراسم احیای شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان در جوار گلزار شهدای خرم آباد با حضور ایثارگران و عموم مردم برگزار شد.
کد خبر: ۵۶۵۷۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۳

تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «سعید حیدری» می گوید: با اینکه پسرم سنش خیلی کم بود ولی مورد علاقه فرماندهان خود قرار داشت و یکی از فرماندهان او گفته بود که تو به زودی شهید می شوی.
کد خبر: ۵۶۳۶۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۴

تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید «حمزه قبادی» در بیان خاطرات فرزندش می گوید: حمزه با افراد زیادی دوست بود و همه می گویند؛ خوش اخلاقی خصوصیت بارز او بود. من نگرانی از بابت روابط او نداشتم.
کد خبر: ۵۶۳۶۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۳

تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «قدرت اله لطفی» با اشاره به اینکه یاد و خاطره تمام احوالات فرزندم از زمانی که خدا او را به ما داد تا دوران کودکی، تا زمان اعزام به جبهه را به خاطر دارم و هرگز از یادم نرفته است، خطاب به فرزند شهیدش گفت: مادر، قدرت‌جان گفتی وقتی برگشتم برایم نامزدی کنید، شرمنده‌ام که برایت زن نگرفتم، عزیزم ببخش به قربانت شوم.
کد خبر: ۵۶۳۶۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۷

تاریخ شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «غلامرضا بهاری» می گوید؛ همسرم خیلی فرد مومن و بااخلاقی بود. بعد از ازدواج و تولد پسرم با وجود اینکه چند سال از جنگ گذشته بود اصرار به رفتن داشت و برای جبهه بیقراری میکرد. چند نوبت ما را گذاشت و به جبهه رفت تا آخر به آرزویش شهادت رسید.
کد خبر: ۵۶۲۸۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۸

بسیجی رزمنده «محمد سلیمانی» از همرزمان شهید «جوزی امیری» در دوران دفاع مقدس برای این شهید عزیز نامه نوشت که در ادامه تصویر آن را می بینید.
کد خبر: ۵۶۲۷۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۵

تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «غلامحسین اسدی» می گوید: یکی از بستگان ما خیلی نیازمند بود و غلام‌حسین چون آن موقع پول چندانی نداشت از پدرش خواست تا به آن فامیل کمک کند و وقتی پدرش به او گفت خودت به آن فرد کمک کن غلام‌حسین گفت من الان پول چندانی ندارم که بتوانم به او کمک کنم. این مادر شهید گفت: غلام‌حسین برای اینکه بتواند به آن فامیلمان که محتاج بود کمک کند از پدرش خواست که در کارهایش به او کمک کند و در مقابل پدرش به او دستمزد بدهد و پدرش نیز پذیرفت و غلام‌حسین پولی را که پدرش به‌عنوان دستمزد کار کردنش به او پرداخت می‌کرد را به آن فامیل می‌داد.
کد خبر: ۵۶۲۱۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۵

تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «جمشید صالحی فریدن» می گوید: با اینکه فرزند جوانم را از دست دادم ولیکن از روی مادران چند شهیدی شرمنده ام. آنها چند فرزند خود را برای انقلاب فدا کرده‌اند اما من تنها یک فرزندم را در راه انقلاب داده ام. ای کاش فرزندان دیگری هم داشتم که برای انقلاب و ایران فدا کنم و آنها هم به شهادت بر سند .
کد خبر: ۵۶۲۱۶۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۴

تاریخ شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «یداله مهدوی» می گوید: پیکر همسرم بعد از شهادت اشتباهی به جای یک شهید دیگر به مشهد برده می شود. آنجا متوجه می‌شوند که شهید مربوط به ازنا است و بعد از طواف در حرم امام رضا«ع» پیکرش را به ازنا بازگرداندند. قسمت همسرم این بود که بعد از شهادتش برای اولین بار به زیارت امام رضا «ع» برود.
کد خبر: ۵۶۱۹۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۳

تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «حسین خدایی» می گوید: پسرم غواص بود. هر 50 روز که در آب در حال ماموریت بود به مرخصی می آمد. بار آخر که می خواست برود لحظه خداحافظی به من گفت؛ مادر از شهادت من ناراحت نباش. من در خشکی یا در آب یا در آسمان بالاخره می‌میرم اما شهادت بالاترین مرگ است. پس حق نداری بعد از من ناراحت باشی. الان هم که به گلزار شهدا می روم آرامش می گیرم.
کد خبر: ۵۶۱۹۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۱

تاریخ شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «مصطفی حیدری» می گوید؛ عمر زندگی من با شهید خیلی کوتاه بود. اکثر مواقع هم جبهه بود. تا اینکه باردار شدم و ماههای آخر بارداری بود که ایشان به شهادت رسید. پسرم بعد از مراسم چهلم پدرش به دنیا آمد وهمسرم هیچگاه موفق به دیدن فرزندش نشد.
کد خبر: ۵۶۱۵۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۰

تاریخ شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «صفرعلی پازیار» می گوید: بار آخرکه به جبهه رفت به او گفتم برایم نامه بنویس. به شوخی گفت من میروم اینبار شهید میشوم. چند روز که گذشت نامه ای از همسرم بدستم رسید، مشغولخواندن نامه بودم که سپاه خبر شهادتش را برایم آورد.
کد خبر: ۵۶۱۵۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۹

تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید والامقام «فرهاد خورشیدی» می گوید: پسرم قد بلندی داشت که به جبهه رفت. او با دموکرات جنگید. وقتی پیکرش را آوردن چند تکه شده بود و آن پیکر تنومند بصورت خیلی کوچک در کفن پیچیده شده بود.
کد خبر: ۵۶۰۶۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۲

تاریخ شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «اردشیر جعفری» می گوید؛ همسرم چندین مرتبه به جبهه رفت. یکبار که زخمی شده بود پایش در گچ بود و هنوز خوب نشده بود که قصد رفتن به جبهه را کرد. هرچه مانع او شدیم فایده نداشت و بالاخره با بدن زخمی به جبهه رفت.
کد خبر: ۵۵۹۳۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۷

تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «امیر سرنوبه» میگوید: زمانی که پیکر فرزندم را آوردند خیلی التماس کردم که بگذارند او را ببینم. بالاخره هم موفق شدم و مرا به سردخانه بردند. وقتی پیکر او را دیدم لبخندی روی لبانش بود که تا الان تسکین درد من در فراغش است.
کد خبر: ۵۵۹۳۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۱