نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - داستان
از صبح اول وقت که آن گونه آزار دیده بود تا ظهر که غذای پسرش را داد و او را روانه مدرسه کرد آرام و قرار نداشت. هزاربار از خدا مرگش را خواسته بود.
کد خبر: ۴۰۸۲۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۹

داستان و خاطرات
زیبایی ها صرفااز طریق چشم سردیده نمی شدند ، بدون واسطه دیدن قابل لمس بودند اصلا خودت جزئی از آن بودی . حضرت امام را دیدم در جایی با چند تا از دوستانم که قبلا شهید شده بودند ، ایستاده و من با چند نفر از دوستان در فاصله چند متری آنها...
کد خبر: ۴۰۸۱۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۶

داستان و خاطرات
دراولین حمله به دشمن بااستفاده از اصل غافلگیری، همگی آنها را که در خواب بودندتار و مارکردیم. دشمن فکرش را هم نمی کرد که نیروهای ایرانی بتوانند تا آن ارتفاع ، با آن همه موانع طبیعی و غیر طبیعی بالا بیایند بنابراین با خیال راحت خوابیده بودند .
کد خبر: ۴۰۸۰۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۵

دفاع هشت ساله ملت ما در مقابله با کشور گشایی های نظام استبدادی عراق، از جمله رویدادهایی است که تمامی شئونات اجتماعی کشور ما را تحت تأثیر قرار داده و خود، یک دوره مهم در صفحات تاریخ این ملت محسوب می شود.
کد خبر: ۴۰۷۹۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۴

داستان خاطرات
...فرمانده گردانی بودم که طی چند ساعت یک تیپ آنها را شکست داده بودیم و فرمانده آنها را اسیر و غنایم زیادی را گرفته بودیم . طبیعی بود که آنها اینقدر هیجان زده شوند . تا آن موقع به عربی و یا فارسی دست و پا شکسته سوال و جواب می کردند ...
کد خبر: ۴۰۷۶۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۹

موضوعات جنگ هشت ساله ایران و عراق لزوما حوادث واقع شده در جبهه های نبرد نبود و نیست. موضوعاتی مانند بمباران ها، اسارت ها، وضعیت اجتماعی پشت جبهه و... نیز موضوعات مرتبط با جنگ هستند.
کد خبر: ۴۰۷۴۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۶

نشست تخصصی موانع و راه کارهای ارتقاء جایگاه ادبیات داستان جنگ و دفاع مقدس برگزار می شود.
کد خبر: ۴۰۵۳۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱

سالروز ولادت شهید امیر حسین داستان پور
توكه به بني‌آدم كرامت بخشيده‌اي، توكه امانت خاص خويش را بردوش بني‌آدم نهاده‌اي، تو كه همه پيامبرانت را براي تعليم كتاب و تحقق عدالت مبعوث كرده‌اي، توكه عزت را از آن خود مي‌خواني و از آن پيامبران خود و از انسانهايي كه ايمان دارند. ما انسانيم بتو و پيام پيامبران تو ايمان داريم آزادي و آگاهي و عدالت و عزت را از تو مي‌خواهيم. ببخش كه سخت محتاجيم و دردناكانه ترا از همه وقت قرباني اسارت و جهل و ذلتيم .
کد خبر: ۴۰۴۹۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۱

در نمایشگاه قرآن
مراسم رونمایی از اپلیکیشن قرآنی «شهر قصه» دوشنبه شب، ۲۲ خرداد ۹۶ با حضور جمعی از مسئولان، در نمایشگاه بین المللی قرآن برگزار شد.
کد خبر: ۴۰۴۴۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۳

عباس منم برمی گرده، مطمئنم که برمی گرده.
کد خبر: ۴۰۳۸۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۱۳

گریه نکن دایه؛ می دانم برات سخته، ای همه راه، از کرمانشاه بزنی بیای پیش مه، عیبی نداره، ببخشی.
کد خبر: ۴۰۳۷۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۱۰

داستان ( تقدیم به همه شهدای جزیره مجنون)
دو ماه از آمدن ما به این جزیره می گذرد، پنج مهندس و پانزده سرباز که جایگزین یک تیم دیگر شدیم. پنجاه روز پیش آفتاب نزده، جزیره را در عرض بیست دقیقه دور زدیم. سی و نه روز پیش در یک حمله ی هوایی، اولین نفر از گروه ما کشته شد.
کد خبر: ۴۰۳۰۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۳۰

جشنواره « داستان انقلاب» فردا در تالار سوره حوزه هنری برگزیدگانش را معرفی می‌کند.
کد خبر: ۴۰۰۹۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۱۹

زمانی که سردبیر مجله ی رشد نوجوان بودم، یک روز، با یکی از دوستان بسیار عزیزی که مسئولیتی فرهنگی در یکی از ارگان ها را داشت تلفنی صحبت می کردم. حرف رسید به این که کجایی و چکار می کنی و این حرف ها و ایشان پرسید: «هنوز هم در رشد نوجوان هستی؟!»
کد خبر: ۳۹۶۴۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۵

هر چند نمی توان تاریخ دقیقی برای خلق اولین داستان جنگ در جهان تعیین نمود. اما به نظر می رسد که اولین درگیری های بشری، بهانه اولین روایت های وی گردیده است. روایت هایی که انعکاس آنها را می توان بر سنگ نگاره ها یافت.
کد خبر: ۳۹۴۶۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۳

در کلی ترین نگاه می توان گفت که تمایل کلی نویسندگان ادبیات داستان ی دفاع مقدس و جنگ در بدو پیدایش آن خلق آثاری واقع گرایانه بود. برخی از آن داستان ها به شعار توجه خاصی داشتند.
کد خبر: ۳۹۴۶۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۳

آیا اطلاق داستان دفاع مقدس می تواند دربرگیرنده تمامی داستان هایی باشد که با موضوع جنگ ایران و عراق نگاشته شده اند؟ آیا داستان جنگ می تواند اصطلاح مناسبی برای تمامی داستان های جنگ ایران و عراق باشد؟
کد خبر: ۳۹۴۶۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۳

حمید را یادت هست ننه، چند بار او را دیده ای. هر بار که می آمد مرخصی، نامه های بچه ها را می آورد. خانه شان دو سه کوچه پایینتر از ما بود. آخرین بار نامه من و قاسم را که برایت آورده بود، یک سیب رسیده تعارفش کرده بودی.
کد خبر: ۳۹۴۲۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۱۴

برق چشم هاش توی جانم هول انداخت. دستم رفت طرف دستگیره در پریدم بیرون. جاده کمی پهن تر شده بود. شروع کردم به دویدن. یک لنگه پوتین توی پایم لق می زد. چند قدم نرفته، کسی توی سرم گفت تنهایش نگذارم.
کد خبر: ۳۹۴۲۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۱۴

به قلم رضا قلی زاده
دوباره سرش را بالا آورد و زل زد توی صورتم. خودم را در چشمانش دیدم مثل همیشه مهربان بود و چیزی از صداقت همیشگی کم نداشت. از گفته ام پشیمان شدم. گفت: مواظب بچه ها باش. اول خدا و بعد هم تو! نگذار جای خالی من برایشان سوال انگیز باشد.
کد خبر: ۳۹۳۵۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۶