نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - معرفی
گیتی احدی خواهر شهید حمید احدی در کتاب "چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: عاقد خطبه را خواند و کلّه قند را شکستند. من هم با اجازه‌ی بزرگ‌ترها و حمید بله را گفتم و چندتایی عکس گرفتیم. حمید از همان کنار در، تبریک گفت و خواست برود که خواهر شوهرم صدا زد.
کد خبر: ۵۴۱۱۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۳

گیتی احدی خواهر شهید حمید احدی در کتاب "چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: یک بار حمید کار کرد که خنده‌ام گرفته بود. حمید به جای این‌که طرف خواهرش باشد، داشت سنگ دوستش را به سینه می‌زد.
کد خبر: ۵۴۱۱۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۰۹

در قسمتی از جلد سوم کتاب «به قول پروانه» که خاطرات شهربانو و کبری چگینی از زنان امدادگر استان قزوین است، می‌خوانید: «در کنار مجروحان خودی، سربازان بعثی نیازمند به پانسمان جراحت و واکسن کزاز و آنتی‌بیوتیک نیز وارد بیمارستان‌ها می‌شدند. وقتی می‌خواستیم آمپول تزریق کنیم می‌ترسیدند و اجازه نمی‌دادند. ما هم برای اینکه خود را تبرئه سازیم پوکه آمپول را می‌آوردیم و نشان می‌دادیم. سپس با همان زبان فارسی می‌گفتیم «برای سلامتی خودتان است!» تا اطمینان می‌کردند.»
کد خبر: ۵۴۱۰۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۰۶

معرفی کتاب؛
کتاب «از کلمه تا افق» مجموعه شعر دفاع مقدس است در وصف شهدای جنگ تحمیلی که خط سرخ رهایی را برای مردم شریف ایران ترسیم کردند سروده شده است. این کتاب در ۱۱۸ صفحه سال ۱۳۹۷ به قلم دکتر «عباس صیدی» و توسط انتشارات برگ آذین به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۵۴۱۰۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۰۴

همزمان با اربعین حسینی منتشر شد
یکی از کارهایی که می‌تواند مرهمی بر درد جاماندگی برای اربعین نرفته‌ها باشد و همچنین فرصت تامل و بازخوانی واقعه را به زائران امام حسین(ع) بدهد، مستنداتی است که در قالب ادبیات درباره پیاده روی اربعین تهیه شده است.
کد خبر: ۵۴۰۵۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۲۶

کتاب «بابای بهار» خاطرات سردار شهید غلام ملاحی به روایت خانواده، دوستان و همرزمان پرداخته است، این کتاب به قلم «میترا کمالی‌فر و محمد حیدریان» نویسندگان حوزه ایثار و شهادت ، گردآوری و نوشته شده و توسط انتشارات سوره‌های عشق (وابسته به سپاه امیر المؤمنین(ع)) استان در سال 1401 به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۵۴۰۲۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۱۵

در قسمتی از کتاب «آخرین وداع» که روایتی از خاطرات آخرین وداع ۷۲ مادر شهید با فرزندان‌شان است، می‌خوانید: «بختیار فرزند کوچکترم بود و ابراهیم پسر بزرگتر. وقتی بختیار تصمیم گرفت جبهه برود، ابراهیم هم اقدامی مشابه انجام داده بود، اما پدر اجازه نمی‌داد که هر دو با هم به جبهه‌ها بروندکه در نهایت قرعه‌کشی شد ...»
کد خبر: ۵۴۰۰۰۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۲۰

معرفی کتاب؛
کتاب «قلب و خمپاره‌ها» به نویسندگی حدیثه آقارضایی که خاطرات مصطفی پولادوند از فرمانده دسته شناسایی گروهان ارکان در هشت سال دفاع مقدس توسط نشر یوحنا وارد بازار کتاب شد.
کد خبر: ۵۳۹۹۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۱۲

معرفی کتاب؛
کتاب دستنوشته های یک سرباز به نویسندگی جعفر صفائی توسط بنیاد حفظ نشر ارزش های دفاع مقدس استان مرکزی و کنگره ملی نقش امام خمینی(ره) در دفاع مقدس و 6200 شهید استان مرکزی وارد بازار کتاب شد.
کد خبر: ۵۳۹۹۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۱۱

معرفی کتاب؛
کتاب "آن سوی ابرهای تیره " داستانی تخیلی است از سال های پر التهاب اختلاف ایران و آمریکا در دهه 1390 و پیش از برقراری برجام که در ذهن نویسنده همایون قلعه نویی شکل گرفته است، توسط نشر یوحنا وارد بازار کتاب شد.
کد خبر: ۵۳۹۹۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۱۰

به کوشش «نشر شاهد»
کتاب «مدرسه زندگی» که برگرفته از اخلاق سردار شهید استان کرمان است، توسط نشر شاهد منتشر شد.
کد خبر: ۵۳۹۹۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۱۹

کتاب «روز پدر»، روایت‌هایی از فرزند شهید «بختیار امینی» در روز پدر و زندگی نامه این شهید والامقام را در قالب گفتگوی اتفاقی با یکی از خبرنگاران به تصویر می‌کشد.
کد خبر: ۵۳۹۸۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۸

کتاب «عشق پایدار» خاطرات آزاده سرافراز غلامحسین جوزیان به روایت همسر وی است که تنها ساعتی از زندگی مشترک شان گذشته بود و به اسارت دشمن بعثی در آمد. این کتاب به قلم «میترا کمالی فر» نویسنده توانمند ایلامی، گردآوری و نوشته شده و توسط انتشارات سوره‌های عشق و به همت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان در سال ۱۳۹۹ به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۵۳۹۷۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۶

در قسمتی از کتاب «کاش برگردی» که زندگی‌نامه شهید مدافع حرم «زکریا شیری» به روایت مادر است، می‌خوانید: «وارد پارکینگ که شدم دستم را گرفت و گفت: تو که این همه به لباس من افتخار می‌کنی دعا کن من شهید بشم. افتخار واقعی توی لباس شهادته. ناخودآگاه اشکم جاری شد. سقلمه‌ای به پهلویش زدم و گفتم: جواب خوشحالی من این حرفا بود ذکریا؟ ...»
کد خبر: ۵۳۹۷۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۶

به کوشش «نشر شاهد»
کتاب «فرزند طوفان» که زندگی و خاطرات «محمدحسین پرنیا» را روایت می‌کند، توسط نشر شاهد منتشر شد.
کد خبر: ۵۳۹۷۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۷

مرتضی حلاوت تبار دوست شهید حمید احدی در کتاب "چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: حمید صدایم کرد و گفت؛ دیر بجنبی رو بردن! بارها با حرف و حرکاتم به حمید فهمانده بودم که از گیتی خانم خوشم می‌آید و دنبال فرصت هستم تا به خواستگاری‌اش بروم. حمید هم بدون این‌که تعصبی شود، احساساتم را درک می‌کرد.
کد خبر: ۵۳۹۴۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۲۳

حسین محمدی دوست شهید حمید احدی در کتاب "چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: روشی که با حمید در مرتب کردن پرونده ها به کار بردیم خیلی مورد توجّه مسئول سپاه قرار گرفت و بعد از آن، سایر بخش‌ها هم از این روش برای فایل‌بندی و نظم پرونده‌ها استفاده می‌کردند.
کد خبر: ۵۳۹۴۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۹

محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: داود سکوت کرد و نگاهش را از بچّه ها دزدید. خیلی مقاومت کردیم، ولی خط دست عراقی ها افتاد. تانکها از خاکریز رد شدن.
کد خبر: ۵۳۹۴۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۳۰

محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: آن روز چمران را نشناختم، ولی تعریفش را بعدها از بچّه ها شنیدم. گروه دکترچمران تمام عملیات های سخت و غیرممکن را انجام میدادند و در همه ی عملیاتها پیروز بودند.
کد خبر: ۵۳۹۴۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۱۶

محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: حسین روی رمل ها عکس تانک کشید. جابه جا شد و گفت: بچّه ها میگن دیشب از سمت مرز، سر و صدای حرکت تانک می اومد. خدا میدونه این بار چه نقشه ای دارن. ستوان کماجی دستور آماده باش داده.
کد خبر: ۵۳۹۴۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۲