خاطره - صفحه 41

خاطره

خاطره ‌ای از شهید اباصلت سهرابی/ احترام

خواهر شهید شهید اباصلت سهرابی می‌گوید: تازه عروس و داماد بودند. دعوتشان کرده بودم برای پا گشا. زنداداش را خودم معرفی کردم. همدیگر را پسندیدند و ازدواجشان سر گرفت.

خاطره ‌ای از شهید بهرام حیدری/ تابع امام

خواهر شهید بهرام حیدری تعریف می کند: اولین بار که می‌خواست به جبهه برود، نه پدرم راضی بود و نه مادرم. شانزده سال بیشتر نداشت. می گفت: تو رو خدا رضایت بدید من همین یک بار رو برم.

معرفی فرماندهان شهید استان زنجان/ یادی از شهید حمید احدی

شهید "حميد احدى" فرزند كريم از مادرى به نام "منيره قريشى" در شهريور ماه 1341 شمسى در زنجان متولد شد.

معرفی فرماندهان شهید استان زنجان/ یادی از شهید ناصر اوجاقلو

شهید "ناصر اوجاقلو" از مادرى بنام "سيده‏ زهرا اميرى" در سال 1341 در شهرستان زنجان به دنيا آمد.

خاطره ‌ای از شهید عشقعلی احمدی/ بخشش

خواهر شهید عشقعلی احمدی تعریف می‌کند: فکر کردم شاید از داداش یا یکی از فامیل ها شیطنتی دیده و می‌خواهد خبرش را به مامان بدهد.

معرفی فرماندهان شهید استان زنجان /یادی از شهید طاهر اوجاقلو

به گزارش نوید شاهد از زنجان، شهید "طاهر اجاقلو" از مادرى به نام "ملكه صمصامى" در پاييز سال 1340 شمسى در خانواده‏اى مذهبى در زنجان به دنيا آمد.

خاطره ‌ای از شهید رضا ابوبصیر/ آغوش سنگ

خواهر شهید رضا ابوبصیر روایت می‌کند: شهر به‌هم ریخته بود. دانش‌آموزها درس و مدرسه را رها کرده بودند و همپای بقیۀ مردم در راهپیمایی ها شرکت می کردند.

خاطره ‌ای از شهید میرزاعلی رستم‌خانی/ برای حوا

خواهر شهید میرزاعلی رستم‌خانی روایت می‌کند: میدانست من خواهر میرزاعلی هستم. تا من را کنار چشمه دید لبخند روی لبش نشست و گفت: خدا خیرت بده دختر. ان شاءالله عاقبت به‌خیر بشی.

خاطره ‌ای از شهید حمید احدی/ دل سپرده

خواهر شهید احمید احدی می‌گوید: هیچ‌وقت بیکار ندیدمش. نُه ساله که بود همراه مصطفی و مرتضی می رفتند کوچۀ سیدلر جلوی دکان آقاجان بساط می‌کردند. می گفت باید پول تو جیبی مان را خودمان دربیاوریم.

خاطره ‌ای از شهید مجید شهریاری/ نفس گرم

خواهر شهید مجید شهریاری می‌گوید: اشک هایم را پاک کردم و سرم را برگرداندم. مجید کنار تخت مادر ایستاده بود. بی‌صدا دعایی را زمزمه می کرد و فوت می کرد سمت مادرم.

معرفی کتاب/حاجی فیروز(خاطرات یک دیده بان)

کتاب حاجی فیروز حاوی خاطرات دیده‌بان جانباز فیروز احمدی سال ۱۳۹۵ چاپ نخست خود را تجربه کرد.

دردهای بی‌صدا/ خاطره ‌ای از شهید علی اکبر یگانه فرد

خواهر شهید علی اکبر یگانه فرد می‌گوید: من به خیال اینکه او پیش ما نمی‌خواهد خودش را بشکند و حتی یک آخ نمی گوید، وقتی که دوروبرش خلوت می شد از دور زیر نظر می گرفتمش؛ اما هیچ موقع صدای شکایتی از او نشنیدم.

خاطره ‌ای از شهید علیرضا مولائی/ در کربلا منتظرت هستم

خواهر شهید علیرضا مولائی از برادر خود تعریف می‌کند: همیشه می‌گفت ما زودتر از شما به کربلا می رویم. آنجا منتظر می مانیم تا شما بیایید. این حرفش یادم مانده بود.

خاطره ‌ای از شهید عباس منتخبی/ مخالفان کوچک

خواهر شهید عباس منتخبی می‌گوید: اوضاع شهر به هم ریخته بود. درگیری ها و راهپیمایی های پی درپی مردم و انقلابیون به اوج خودش رسیده بود. عباس آماده شد تا به تظاهرات برود. من هم دوست داشتم با او بروم

برگزاری یادواره شهدای حزب موتلفه در گچساران

یادواره شهدای حزب موتلفه با حضور اعضا این حزب از شهرستان های استان کهگیلویه و بویراحمد در گچساران برگزار شد که این مراسم برای زنده نگه داشتن یاد و نام و خاطره این شهدا حرکتی برای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت است که رژِیم منحوس پهلوی را نابود ساخت و انقلاب اسلامی را تقویت کرد.

شهیدی که همیشه خدا را یاد می‌کرد

شهيد علي محمد انصاري فرزند محمد عيسي 6 شهریور سال 1338 در شهرستان خرمدره ديده به جهان گشود.

محفل معنوى «بر بال خاطره » بزرگداشت شهيد«بزاز» در بابل

سى ‌و هفتمین محفل معنوی «بر بال خاطره » یادبود روحانی شهید «ابوالقاسم بزاز»، پنجشنبه 30 خرداد 98 در شهرستان بابل برگزار می شود.

خاطره ‌ای از شهید محمدعلی محمدی

خواهر شهید محمدعلی محمدی می گوید: خرمشهر تازه آزاد شده بود. محمدعلی از جبهه برگشت. دستش را از گردنش آویزان کرده بود. او و یعقوبعلی هر دو در عملیات بیت المقدس حضور داشتند.

خاطره ‌ای از شهید یعقوبعلی محمدی / ذبح قربانی

خواهر شهید یعقوبعلی محمدی بیان می کند: زخمی شده بود و در بیمارستان بستری بود. از ناحیه قفسۀ سینه و کتف مجروح بود. بعد از اینکه حالش بهتر شد او را مرخص کردیم تا به خانه بیاوریم.

خاطره ‌ای از شهید فضائل کریمی/ خدا آدرس ما را دارد

خواهر شهید فضائل کریمی روایت می‌کند: بعد از عملیات بیت المقدس و آزادی خرمشهر فضائل که زخمی شده بود، در یکی از بیمارستان های تهران بستری بود. ما هم رفتیم تهران. چند روزی آنجا ماندم.
طراحی و تولید: ایران سامانه