خاطره - صفحه 40

خاطره

معرفی فرماندهان شهید استان زنجان/ شهیدی که روزهای جمعه، خانه‌اش کلاس‌ درس بود

شهید مجتبی رهبری به اندازه‌ای با علاقه به دانش‌آموزان تدریس می‌کرد که روزهای جمعه نیز خانه‌اش کلاس درس بود.

عکس ها دل تنگ نمی شوند

خواهر شهید حسین فاتحی‌نژاد می‌گوید: از خانه که بیرون می رفتم سریع برمی‌گشتم و زل می زدم به عکس لب طاقچه، می گفتم حسین دل تنگ می شود!

همنشینی با یک عراقی

شهید رستمخانی می‌گوید: " چون خسته بودم كنار وى نشستم و سرم را روى شانه‏اش گذاشتم و به خواب رفتم."
خاطره‌ای از شهید محمد حسین تجلی

حال خوش عبادت

خواهر شهید محمدحسین تجلی می‌گوید: محمد حسین سپرد تا او را برای نماز صبح بیدار کنم. نزدیک اذان صبح بود که بیدارش کردم؛ اما طوری به خواب رفته بود که صدایم را نمی شنید.

چوب کبریت؛ خاطره ‌ای شنیدنی از شهید حسین باقری

غرق تماشای دعوای آن دو نفر بودم. چقدر جالب با هم بحث می کردند. متوجه شدم حسین نیست. این طرف و آن طرف را نگاه کردم. منتظر ماندم تا بالاخره حسین آمد،با چوب کبریتی در دست!
مروری بر خاطرات سردار شهید نوروز ایمانی نسب در سالگرد شهادتش

اگر ما کوتاهی نمی کردیم امام جام زهر را نمی نوشید

با یک دنیا حسرت سخن خودرا اینچنین بیان داشت: ما در جبهه ها و مبارزاتمان کوتاهی کردیم، لذا امام مجبور شد جام زهر را بنوشد. اگر ما همه مردم و رزمندگان و .... یکدست و مجدانه تلاش می کردیم و با دشمن قوی تر برخورد می کردیم امام جام زهر را نمی نوشید
در سی‌و یکمین سالروز شهادت منتشر می‌شود؛

روایتی پدرانه از شهید وحید آقامحمدی؛ شهدا هم برندگان این مسابقه بودند

آنهایی که رفتند، لیاقت شهادت را داشتند و برنده شدند. بالاخره مسابقه است و هر مسابقه‌ای برنده‌ای دارد. شهدا هم برندگان این مسابقه بودند.

معرفی فرماندهان شهید استان زنجان/ یک تن که نه، صد تن بود

به همراه دوستان انقلابی اش اولین پاسگاه ژاندار مری را محاصره کرد، راه را بر تانک های طاغوت بست، به جای همه به جبهه می رفت و در مباره با گروهک منافقین تلاش بسیاری کرد.
گذری بر زندگینامه شهید کمال جان نثار؛

معرفی فرماندهان شهید استان زنجان/ بابای همیشه میهمان!

برای تامين آب شرب مردم لرستان به ايجاد كارخانه يخ‏سازى صالح ‏آباد اقدام كرد. و به خاطر همين سخت‏كوشى و مسئوليت‏ پذيرى از سوى وزارت جهاد سازندگى و ستاد نيروى زمينى سپاه مورد تقدير قرار گرفت و لوح تقديرى به او اعطا شد.

معرفی فرماندهان شهید استان زنجان/ فرماندهی که هیچ وقت دستور نمی‌داد

شهید "مهدى پيرمحمدى" در سال 1335 شمسى در زنجان در خانواده ‏اى مذهبى و مستضعف متولد شد.

معرفی فرماندهان شهید استان زنجان، یادداشت‌های عجیبی که بعد از شهادت پیدا شد

شهید "ابوالفضل پاكداد" فرزند" محرمعلى" در 10 شهریور ماه سال 1340 در خانواده ‏اى مذهبى و متوسط الحال در زنجان به دنيا آمد.

معرفی فرماندهان شهید استان زنجان/ شهيد مهدى زين ‏الدين به خاطر ویژگی هایش او را اولین فرمانده گردان انتخاب کرد

شهید قامت بيات در روستاى قره آغاج زنجان در سال 1345 به دنيا آمد. او دومين فرزند يك خانواده پرجمعيت بود و دو خواهر و پنج برادر داشت.

معرفی فرماندهان شهید استان زنجان؛ گذر شب تا صبح بر روی شکم یک عراقی

شهید عبداله بسطاميان در پانزدهم اسفند ماه 1343 شمسى در زنجان به دنيا آمد. او دومين فرزند خانواده محمدحسين و "جميله بيگدلى" بود.
یادی از شهید حسن باقری

معرفی فرماندهان شهید استان زنجان/ شهیدی که زخمش مانع انجام ماموریتش نشد

شهید "حسن (رسول) باقرى" در اول فروردين 1329 ش از مادرى بنام "مقدسه نجقلو "در روستاى والارود زنجان در خانواده‏ اى بسيار فقير متولد شد.
از شهید "اباصلت باقری"بیشتر بدانیم؛

معرفی فرماندهان شهید استان زنجان/ او باعث نجات جان 130 نفر از همراهانش شد

اين خواسته او در فرازى از وصيتنامه ‏اش نيز هويداست آنجا كه در ضمن توصيه هايش مى‏ نويسد: "تا آنجا كه مى‏ توانيد به دنبال علم برويد؛ علمى كه شما را به مرتبه بلند انسانيت برساند و شما را به خودتان بشناساند؛ وقتى چنين علمى پيدا كرديد، خدا را هم به نحو شايسته ای ستايش خواهيد كرد."

خاطره ‌ای از شهید ولی‌اله علی‌بابائی/ کارگر

خواهر شهید ولی الله علی بابائی درباره برادر خود می‌گوید: بعضی وقت‌ها کارگری می‌آمد، دو ساعتی کار می‌کرد و می رفت. ولی الله هم پول یک روز کامل را به او می‌داد.

معرفی فرماندهان شهید استان زنجان/ یادی از شهید محمد ناصر اشتری

شهید محمد اشترى فرزند صياد از مادرى به نام "اكرم شيخ‏رو" در سال 1341 ش. در خانواده ‏اى مذهبى در "محله گونيه" زنجان به دنيا آمد.

خاطره ‌ای از شهید همتعلی مهدیلو/ نذر هلیم

خواهر شهید همتعلی مهدیلو از برادر شهید خود می‌گوید: دم سحر وقتی رفتم سر دیگ دیدم همۀ یک گوشه خوابشان برده است و همت تنهایی هلیم را هم می زند و زیر لب چیزی می‌گوید. همزن را از او گرفتم و خودم شروع کردم به هم زدن.

خاطره ‌ای از شهید رسول موسوی/ خط شکن

خواهر شهید رسول موسوی از برادر خود چنین می‌گوید: دیدن داداش برای همۀ ما دلگرمی بود. مامان با اینکه انس خاصی به رسول داشت و از دوری اش دلتنگ می شد، هیچ وقت جلوی او چیزی نمی گفت. پای حرف های مامان و سیدرسول که می‌نشستم می‌دیدم مامان او را به رفتن تشویق هم می‌کند.

معرفی فرماندهان شهید استان زنجان/ یادی از شهید احمد احمدی

شهید احمد احمدى پنجمين فرزند زوج عباس و حميده عزيزى، به سال 1345 در روستاى كرسف از توابع شهرستان خدابنده استان زنجان به دنيا آمد.
طراحی و تولید: ایران سامانه