خاطرهای از شهید «علی هاشمیپور»
برادر شهید نقل میکند: «سال 1364 بود که برای اولین بار با برادرم به جبهه جنگ رفته بودم. به دلیل سردی هوا، یک کت برای خودم خریدم. روز دوم برای تحویل تعدادی اسناد به گردان دیگری رفتیم.»
کد خبر: ۵۵۶۴۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۳
مادر شهید «اکبر اردشیر» میگوید: صبح که میرفتم اتاق شان را تمیز کنم میدیدم در یک ظرفی ته مانده شمع است. بعدها متوجه شدم او برای این که برق را روشن نکند و یا برادرانش خواب هستند اذیت نشوند شمع را روشن میکرد و نماز میخواند.
کد خبر: ۵۵۶۴۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۲
برادر شهید «محمدتقی امیری» میگوید: علاقه زیادی به شهادت داشت موقعی که به تشییع جنازه پیکر شهدای روستاهای اطراف میرفت و برمیگشت، میگفت: آدم باید این گونه به رحمت خدا برود، چون شهید ارزش بالایی دارد.
کد خبر: ۵۵۶۴۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۲
مادر شهید «مرتضی توکلی رینه» میگوید: مرتضی خیلی نجیب و سر به زیر بود و پایبند به مسائل دینی و به مساله محرم و نامحرم بسیار اهمیت میداد به طوری که در خانواده معروف شده بود که مرتضی به هیچ احد الناسی نگاه نمیکند.
کد خبر: ۵۵۶۴۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۲
برادر شهید «عبدالرضا آملی جلودار» میگوید: اسلحه (ام) که در اختیار ایشان بود تقریباً هم اندازه خودش بود که همسرم به خنده به ایشان گفت: داداش این چه اسلحهای است. این که باعث خستگی بیش از حد شما میشود که ایشان در جواب فرمودند در این حالت بیشتر اجر نصیب بنده میشود.
کد خبر: ۵۵۶۳۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۱
زنبرادر شهید «محمد بهاران» نقل میکند: «میگفت: بیشتر جوونای ما بهخاطر حجاب شما دارن میرن شهید میشن؛ پس حجابتون رو رعایت کنین. فاطمه زهرا رو الگو قرار بدین که سعادتمند دنیا و آخرت میشین.»
کد خبر: ۵۵۶۳۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۳۱
انتشار به مناسبت سالگرد شهادت شهید والامقام دکتر چمران؛
آزاده شهید «صارم طهماسبی» از جانبازان ۷۰ درصد استان در مورد شهید چمران میگوید: «در مجموع هفت سالی که در لبنان بودم همرزم بودن با دکتر مصطفی چمران برایم فراموش نشدنی و بسیار مفید و عبرتآموز بود. خصوصیات فردی این انسان کامل به گونهای بود که نه تنها برای ما، بلکه برای لبنانیها، الگو و اسطورهای بزرگ بود. وی دریایی از معرفت بود که همیشه به ما میگفت که وظیفه اصلی ما انسانسازی است نه چیز دیگر...»
کد خبر: ۵۵۶۳۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۳۱
خاطرهای از شهید «سید عبدالرحیم ارسن»
فرزند شهید نقل میکند: «در آن روزی که پدرم میخواست برود، روز وداع همیشگی بود، از تمام افراد خانواده و حتی اطرافیان خداحافظی کرد. بعد از رفتن پدرم به ما خبر رسید که هواپیما سقوط کرده و پدرم شهید شده است.»
کد خبر: ۵۵۶۳۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۳۱
به میزبانی «کتابخانه تخصصی انقلاب و دفاع مقدس» برگزار میشود
محفل خاطره گویی دفاع مقدس با حضور همرزمان شهید «مصطفی چمران» چهارشنبه ۳۱ خرداد در «موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس» برگزار میشود.
کد خبر: ۵۵۶۲۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۳۰
خاطرهای از شهید «خوبیار عاشوری»
خاله شهید نقل میکند: «مانده بودم چطور او و علی که همیشه و همه جا با هم بودند این بار، این دو دوست از هم جدا شدند اما به فاصله خیلی کم از هم شهید شدند و انگار قسمت بود دوستی علی و خوبیار در آن دنیا نیز پایدار باشد.»
کد خبر: ۵۵۶۲۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۹
قمست اول خاطرات شهید «محمد پایون»
برادر شهید «محمد پایون» نقل میکند: «ساعت دو و نیم بعدازظهر با عدهای از بچهها برای آبتنی به رودخانهای که نزدیک خط مهران بود رفتیم. محمد وارد آب شد. مشتی از آب را برداشت و بویید و گفت: بچهها این آب بوی کربلا و شهادت میده. آب را بهطرف آسمان پاشید و خود را به آغوش آب سپرد. با تأنی غسل کرد و عازم مقر شدیم.»
کد خبر: ۵۵۶۱۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۳۰
خاطره از شهید جهادگر؛
خاطره ای از شهید جهادگر «حسین درگویی» از زبانش برادرش به مناسبت هفته جهاد سازندگی منتشر میشود.
کد خبر: ۵۵۶۱۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۸
خاطرهای از شهید «ابراهیم کمالی»
فرزند شهید نقل میکند: «حالا من سعی میکنم که راهش را ادامه دهم و میگویم پدرجان هنوز مردم از رشادتهای شما سخن میگویند و به یادتان هستند، هنوز شهرمان بوی یاحسین گفتنت که در حسینیهها میگفتی میدهد.»
کد خبر: ۵۵۶۱۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۸
همرزم شهید «محمد نقاش» میگوید: به طرف ایشان رفتم گفتم بیا برویم اما در جواب گفت من نمیآیم من با تعجب گفتم: «همهی گردانها تسویه حساب نمودند شما کجا میخواهید بمانید؟ بیا برویم بعد از ماه رمضان برمیگردیم.» باز پاسخ منفی داد و گفت: قرار است از کسانی که میمانند یک گردان به نام گردان حمزه تشکیل دهند و من به آن جا میروم.
کد خبر: ۵۵۶۱۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۸
قسمت نخست خاطرات شهید «محمدرضا کلائی»
برادر شهید «محمدرضا کلائی» نقل میکند: «محمدرضا اعلامیهها را در زیر لباسش مخفی کرده بود. در آخرهای مجلس یک لحظه مردم دیدند که دستی بلند شد و تعداد زیادی اعلامیه را در فضای مسجد به پرواز درآورد. محمدرضا با چابکی پس از پخش اعلامیهها به قسمت خواهران رفت. مأموران به تکاپو افتادند تا او را پیدا کنند. این اولین فرار انقلابی او نبود. بارها هنگام تظاهرات علیه رژیم طاغوت از دست مأمورین گریخته بود.»
کد خبر: ۵۵۶۱۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۸
فرمانده شهید «احمدرضا گیلوری» نقل میکند: «یادم میآید که یکبار در عملیات کمین ضد انقلاب از ناحیه پا مجروح شد. چون سطحی بود با مداوای سرپایی در منطقه ماند و حاضر به برگشت نشد.»
کد خبر: ۵۵۶۱۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۷
خاطرهای از شهید «عباس صنعتی»
خواهر شهید نقل میکند: «حرفها و کارهایش رنگ و بوی دیگهای داشت، انگار به شهید وحی شده بود که این آخرین دیدارش با خانواده است و یک روز قبل از رفتن وصیتنامهاش را نوشت.»
کد خبر: ۵۵۶۱۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۷
خواهر شهید عسگری میگوید: به دلیل سن کم ایشان نمیتوانست در جبهه حضور پیدا کند و با سعی و تلاش و سماجتهای فراوان توانست به نحوی برادران پایگاه را راضی کند تا اسم ایشان را برای حضور در جبهه بنویسند و بالاخره ثبت نام شد و پس از چندماه که در گهرباران ساری آموزش دید، اعزام شد.
کد خبر: ۵۵۶۰۶۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۵
همسایه شهید «محمدرضا خدابندهلو» نقل میکند: «هر سال یازدهم محرم، توی دامغان خرج میدادیم. محمدرضا همیشه میآمد کمک میکرد و مجلس روضهخوانی هم میگرفتیم. یک سال بعد از شهادتش داشتیم خانهمان را تعمیر میکردیم. یک شب محمدرضا به خوابم آمد و گفت: همسایه! حتماً روضه بگیر؛ خودم میآم کمکت. حرف کسی رو گوش نکن!»
کد خبر: ۵۵۵۹۸۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۷
خاطرهای از شهید «عبدالرسول گلچینبحری خمیری»
فرزند شهید نقل میکند: «به مادرم گفته بود این بار آخر است که من به جبهه میروم و دیگر برنمیگردم، تنها کاری که شما میتوانید برای من انجام دهید این است، وقتی که من به شهادت رسیدم از دخترم یک عکس بگیرید و روی سینهام بگذارید.»
کد خبر: ۵۵۵۹۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۴