خاطرات شهدا - صفحه 67

آخرین اخبار:
خاطرات شهدا
شهیدی که از فاتحان سوسنگرد بود
مروری بر زندگی و خاطرات شهید «علیرضا ناصری نسب»؛

شهیدی که از فاتحان سوسنگرد بود

شهید «علی رضا ناصری» تا یک ماه بعد از آزادسازی سوسنگرد نیز در شهر ماند و پاسداری از این شهر را بعهده گرفت.
زندگینامه شهید "معبودی فشتمی"

شهیدی که آرامشش در شهادت بود

شهید "حسین معبودی فشتمی" ششم اردیبهشت ماه سال 1342 در تهران دیده به جهان گشود. پس از حضور در جبهه بیست و یکم سال 1361 براثر اصابت ترکش به قلبش درمنطقه عملیاتی میمک به شهادت رسید. پیکر این شهید والامقام در بهشت زهرا قطعه 28 آرام گرفته است.
برگرفته از کتاب مرد روز‌های بارانی؛

اگر همه کشته شویم کسی حق ندارد حتی یک گلوله به روستا شلیک کند!

«یکی از افراد پیشنهاد داد برای اینکه خیال‌مان راحت شود که کسی از ضدانقلاب زنده نمی‌ماند کل روستا را به آتش ببندیم. وقتی این حرف به گوش برادر دادبین رسید با عصبانیت فریاد زد: اگر همه کشته شویم کسی حق ندارد حتی یک گلوله به سمت روستا شلیک کند. اگر قرار است آدم بی‌گناهی بمیرد پس ما چه تفاوتی با این جانیان داریم؟ ...» ادامه این خاطره از "منوچهر مهجور" یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

مستند روایتی از زندگانی جانباز شهید «مهدی سورچی»

مستند روایتی از زندگانی جانباز ۷۰ درصد شهید «مهدی سورچی» به تهیه کنندگی محسن صدیق و کارگردانی مهدی قرآنی تهیه و تولید شد و برای نخستین بار از طریق پایگاه نوید شاهد جهت دانلود در دسترس عموم قرار گرفت.
خاطره ای از شهید علی قزی؛

تازه از جبهه آمده بود ولی با شنیدن پیام امام به جبهه برگشت

مادر شهید علی قزی در خاطره ای در مورد شهید نقل می کند: «بعد از ماه ها به خانه آمده بود... ناگهان چشم پسرم به تلویزیون افتاد... تمام توجه او به تصاویر تلویزیون و بیانات امام بود... همان شب علی به جمع آوری وسایلش پرداخت. ما فهمیدیم که صبح می خواهد به جبهه برود گفتم این چه آمدنی بود. او گفت چون امام این چنین گفت اگر شاهرگم را بزنید هیچ کس نمی تواند جلوی من را بگیرد.».

روایت خواندنی از مخالفت‌های خانواده "فرجی‌زاده" در اعزام به جبهه!

«تا آمدم خداحافظی کنم همه زدند زیر گریه و از رفتنم جلوگیری کردند، در خانه را بستند، در اتاق را بستند، کفش‌هایم را مخفی کردند، خلاصه به هر دری می‌زدند که نروم، آن‌ها هنوز از شهادت برادرم ناراحت و نگران سلامت من بودند ...» ادامه این خاطره از آزاده و جانباز "عزیزالله فرجی‌زاده" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛

فیلم| من پرنده دریا هستم

مادر شهید «مصطفی ابراهیم نژاد مرادی» از شهدای هرمزگانی، از خاطرات پسرش اینطور روایت می کند که مصطفی عبادتش (نماز و روزه اش) را سر وقت انجام می داد. او موقع اذان مرا به خواندن نماز اول وقت سفارش می کرد. پسرم می گفت خوشحال باش که من پرنده دریا هستم.» ادامه این روایت را در ویدئو زیر ببینید.
برگرفته از کتاب گهواره‌های نیلوفری؛

برشی از سبک زندگی خانواده شهیدان "زرآبادی‌پور"

«مادر ما بسیار به اعتقادات مذهبی اهمیت می‌داد علی‌الخصوص روی رعایت حجاب و خواندن نماز حساسیت ویژه‌ای داشت. احترام به بزرگ‌تر‌ها به‌ویژه پدر و مادر برایش از اهمیت برخوردار بود ...» ادامه این خاطره از زهره زرآبادی‌پور خواهر شهیدان "ایرج و سیروس زرآبادی‌پور" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
خاطرات شفاهی؛

برادرم گفت این آخرین باری است که همدیگر را می بینیم

شهید «حسن تمکینی وش» یکم شهریور ۱۳۴۱ در شهرستان ارومیه دیده به جهان گشود و سرانجام در بیست و پنجم دی ماه سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. در ادامه فیلمی از گفتگو با برادر این شهید را می بینید.
برگرفته از نامه‌های دفاع مقدس؛

مرا به قصد شهادت دعا کنید

«از شما می‌خواهم دعا کنید که خداوند فیض شهادت را نصیب ما بگرداند. به خدا دیگر طاقت ماندن در جهان مادی را نداریم ...» این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

روایت خواندنی مدال‌آوری شهید "حمید سیاه‌کالی‌مرادی" در مسابقه کاراته

«روز مسابقه هر کاری کردم نتیجه را به من نگفت. نزدیک غروب بود که زنگ خانه را زد. با شوق آیفون را زدم و دم در منتظرش شدم. لنگ‌لنگان راه می‌رفت. لب بالایی‌اش هم پاره شده بود. دیدن این صحنه آنقدر برایم عذا‌ب‌آور بود که متوجه جوایز و مدال حمید نشدم ...» ادامه این خاطره از همسر شهید دانشجو و مدافع حرم "حمید سیاه‌کالی‌مرادی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

شهیدی که به تمام لذت های دنیوی پشت کرد

شهید "نصرت یازرلو" از شهدای هشت سال دفاع مقدس بود. مادرش نقل می‌کند: «پسرم وقتی فرمان جهاد رهبرش را شنید به دنیا و لذات آن پشت نمود و پس از فراگیری فنون جنگاوری به جرگه رزمندگان جان بر کف پیوست.»

محمدرضا یار و یاور انقلاب بود

مادر شهید دانشجو "محمدرضا علاءالدین" نقل می‌کند: «بسیار با ایمان و اهل تقوا بود. او همیشه یار و یاور انقلاب بود.»

ناگفته‌هایی از شجاعت شهیده «فاطمه الیاسی»

شهیده فاطمه هیچ وقت در مقابل ضد انقلاب کم نمی‌آورد، از تهدید‌های آن‌ها هراسی نداشت و آن‌ها را به هیچ می‌انگاشت.

پوتین‌های واکس نزده!

«جلو رفتم و در حالی که پتو را محکم از روی سربازی که روی تخت خوابیده بود کنار می‌زدم، با صدای بلند و خیلی محکم گفتم: چرا پوتین‌هایت را واکس نزده‌ای؟ با شدت صدای من سرباز از خواب پرید و روی تخت نشست. در حالی که سرش را پایین انداخته بود ...» ادامه این خاطره از سرلشکر خلبان شهید "عباس بابایی" را همزمان با سالروز ولادت این شهید بزرگوار در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

من پاسدار امام خمینی هستم

شهید "علیرضا خرسندی" از شهدای هشت سال دفاع مقدس است. او همیشه می‌گفت من پاسدار امام خمینی هستم. سرانجام به صورت داوطلبانه از طریق بسیج به جبهه رفت و در عملیات بیت المقدس به فیض شهادت نایل گشت.  

خاطراسوریه را به صندلی دانشگاه ترجیح داد

همسر شهید مدافع حرم "روح الله قربانی" در خاطره‌ای از او می‌گوید: «روح‌الله رشته مترجمی زبان انگلیسی قبول شده بود. وقتی که جواب قبولی‌اش در دانشگاه آمد که سوریه بود.......» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم "روح الله قربانی" را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ می‌خوانید.

همسری که هدیه امام هشتم بود

همسر شهید مدافع حرم "روح الله قربانی" در خاطره‌ای از او می‌گوید: «آقا روح‌الله هدیه امام رضا(ع) به من بود. همسری که امام هشتم به آدم هدیه می‌دهد و امام حسین(ع) او را می‌گیرد وصف نشدنی است.......» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم "روح الله قربانی" را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ می‌خوانید.

خاطره/پیکر سوخته روح‌الله چیزی جز زیبایی نداشت

همسر شهید مدافع حرم "روح الله قربانی" در خاطره‌ای از او می‌گوید: «چیزی از جسمش نمانده بود. اگر نمی‌گفتند او روح‌الله است نمی‌شناختمش. فقط سرش را به من نشان دادند. ولی با همه این جراحات من به جز زیبایی چیزی ندیدم» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم "روح الله قربانی" را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ می‌خوانید.

خاطره/ما باید برویم تا حرم خالی نباشد

همسر شهید مدافع حرم "روح الله قربانی" در خاطره‌ای از او می‌گوید: «می‌گفت من باید بروم و در نابود کردن این ظلم کمک کنم و می‌گفت که حرم حضرت زینب(س) نباید خالی بماند...» ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم "روح الله قربانی" را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ می‌خوانید.
طراحی و تولید: ایران سامانه