خاطرات - صفحه 66

آخرین اخبار:
خاطرات

خاطرات آقاي امير ناظمي، همرزم شهيد يعقوب حيدري

با توجه به اينكه در منطقه شاهين دژ قوميتها در كنار هم زندگي مي كنند لذا در گردان شهيد بروجردي هم برادران ترك، كرد، فارس، زعفراني،‌ چادرملو كه همگي زير نظر شهيد گرامي خدمت مي كردند.
شهید مهر ماه

ویژگی ها و خاطرات شهید ناصر جان جان به روایت مادر

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید ناصر جان جان فرزند محمد علی در سال 1342 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 15/6/ 60 با عضویت بسیج از قم به جبهه های حق علیه باطل اعزام و در مورخه 8/7/60 در عملیات ثامن الائمه در منطقه دارخوین به علت سوختگی بدن به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش طی مراسم با شکوهی تشییع و در گلزار شهدای شیخان به خاک سپرده شد.

خاطرات شهید رضا جولائیان به روایت مادر

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید رضا جولائیان فرزند شکراله در سال 1342 در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. او در تاریخ 18/7/59 در نبرد با دشمن جام شهادت را نوشید و به لقاءالله پیوست.

مجموعه خاطرات شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد (8)؛ شهادت

نوید شاهد: در انتظار روزي بود که شربت گواراي شهادت را بنوشد. آري همه چيز گويا و شاهد بود. چهر‌ة سرخش نيز گواه بود و سرخي پيراهن را نويد مي‌داد، تا در مسير کاروان شهدا، لقب سرخ جامگان انقلاب اسلامي را بدست آورد.
فريادگر شهر شهادت/

مجموعه خاطرات شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد (7)؛ پیام

نوید شاهد: هاشمي‌نژاد مردي که روستا، شهر و کشور با همة وسعت، گنجايش فکر وسيع و انقلابي او را نداشت براي صدور پيام انقلاب با فکري جهاني، مرزهاي جغرافيايي را از نقشة ذهنيش پاک کرد و پا به ديار خفتگان گذاشت.

اولین شهید اشتهارد در روزهای اول جنگ؛ شهید روح اله خلج به روایت برادر

در همین سالها ازدواج كرد و با همسر خود به همدان رفت تا اینكه جنگ تحمیلی عراق علیه در سال 59 شروع شد كه ایشان به عنوان مأمور خط پرواز در پایگاه بودند..
روایت شاگرد از استاد

روایت سعید احمدی از شهید عبدالحسین مبشر

حاج آقا اشاره اي به من كرد و گفت جلو بيا و من نيز نزد ايشان رفتم نزديكشان كه رسيدم ايستادم؛ دستشان را دراز كردند و اشاره نمودند كه سرت را پايين بياور و در گوشم گفتند بدون آنكه چيزي بگويي يا واكنشي نشان دهي مقداري پول زير متكاي من است آن را بردار و ببر و بين خودتان تقسيم كن. تا خواستم چيزي بگويم دستم را گرفت و كمي فشار داد. من نيز وقتي به چشمان حاج آقا نگاه كردم و آن همه محبت را در چشمان ايشان ديدم جز تسليم شدن به امر ايشان راهي نداشتم.

شهید عبدالحسین مبشر به روایت همسر شهید

براي سرودن حديث شهيد حكايت خود و به تصوير كشيدن سرگذشت فداكاري هاي شهيد ، بايد قلم اخلاص و تقوا را به مركب خون زد و در صفحه دلها ، پاك و بدون زنگار نگاشت تا خواننده اش را از خود برون شدن بياموزد. قصه شهيد بايد آينه خداي نما خلق الله خلق گردد.

روایت علی محبوبی از شهید عبدالحسین مبشر

بنده با شهيد مبشر در 1350 و در حوزه علميه آشنا شدم. ايشان انساني خوش بيان ؛خوش خلق ؛در عين حال با وقار بودند. من خاطرات زيادي از ايشان دارم چه قبل و چه بعد از انقلاب .
یادمان شهید حجت الاسلام عبدالحسین مبشر

خاطرات شهید حجت الاسلام والمسلمین عبدالحسین مبشر(4)

نوید شاهد: يك شب كه از مسافرت بازگشته بودند به خانه مان آمدند و يك جفت كفش به پدرم دادند. فرداي آن شب پدرم با همان كفش ها به محل كارش كه آن زمان در بسيج بود مي رود و ظهر وقتي كه به خانه بازمي گردد به جاي كفش ها يك جفت دمپايي پوشيده بود. مادرم كه دمپايي ها را مي بيند با تعجب از پدرم مي پرسد كه چه شده است. شما صبح با كفش به اداره تشريف برديد حالا با دمپايي برگشته ايد.
یادمان شهید حجت الاسلام عبدالحسین مبشر

خاطرات شهید حجت الاسلام والمسلمین عبدالحسین مبشر(3)

ايشان برحسب وظيفه كه بر عهده داشتند وآن تبليغ دين بود به روستاي بسطام شهرستان الشتر مامور مي شوند. ناگفته نماند كه مبشر بسيار مقيد به اجرای فرائض و فرامين ديني بودند؛ به هرحال ايشان در ماه مبارك رمضان مامور مي شوند كه به مدت يك ماه به تبليغ فرامين ديني بپردازند.
یادمان شهید حجت الاسلام عبدالحسین مبشر

خاطرات شهید حجت الاسلام والمسلمین عبدالحسین مبشر(2)

نوید شاهد: من و عبدالحسين برادر دوقلو بوديم. او در همان دوران كودكي و نوجواني ذهن پرسنده و جستجوگري داشت. هر چه را كه مي ديد و برايش نا آشنا بود در موردش مي پرسيد و آنقدر مي پرسيد تا موضوع برايش روشن گردد. در واقع همين تيزبيني و دقت او بود كه باعث مي شد در ارتبا ط با درس و تحصيل علم خيلي جدي ومصمم باشد.
یادمان شهید حجت الاسلام عبدالحسین مبشر

خاطرات شهید حجت الاسلام والمسلمین عبدالحسین مبشر(1) - توجه به عبادت حتي در حالت خواب

شهيد مبشر كه ديگر با هم ، هم حجره و مانوس شده بوديم انساني بود كه از نظر استعداد ، بالا و قوه اداراك عجيبي داشت . او راحت هم دروس حوزوي را مي خواند و هم كتب دانشگاهي را. اما با اين وضعيت هيچگاه روحيه اش با دانشگاه رفتن تغيير نكرد و با همان لباس روحاني بر سر دروس و كلاس دانشگاه حضور پيدا مي كرد .
خاطرات شهدای استان سمنان / شهید محمد رضا اخلاقی

خاطرات شهید محمدرضا اخلاقی / لقمه حلال

خاطرات شهید محمد رضا اخلاقی با موضوع لقمه حلال

خاطرات شهیدحاج حسین بصیر(1) به روایت سردار سيدعلي‌اصغر مقدس‌

سردار شهيد بصير همواره توصيه مي‌كرد كاري نكنيد كه خاطر خانواده‌هاي شهدا آزرده شود.

مجموعه خاطرات شهید حاج داوود کریمی(7)؛ رفتگر

رفتگر مي‌دانست كه حاج داود زماني فرماندهي بزرگ بوده و حالا كه جنگ تمام شده او به سر كار خود يعني كارگاه تراشكاري برگشته و از آن همه به گوشه‌اي كوچك و ناني بخور و نمير قناعت كرده است.
ویژه نامه سردار جانباز شهید حاج داوود کریمی

مجموعه خاطرات شهید حاج داوود کریمی(6)؛ عیدی

حاج داود در كارگاه خود چهار كارگر داشت و يك پادو. پسرك كم سن و سال‌ترينشان بود كه تازه به جمع كارگرها پيوسته بود. روزي كه به در مغازه حاج داود آمد، اميد نداشت كه استخدامش كند. چون هر جايي كه رفته بود، گفته بودند، به كارگر ساده نياز نداريم. اما حاجي قبولش كرد، چون او هم مثل كارگرهاي ديگر اين مغازه پدر نداشت و به عنوان بزرگ‌ترين فرزند پسر، سرپرست يك خانواده بود.
ویژه نامه سردار جانباز شهید حاج داوود کریمی

مجموعه خاطرات شهید حاج داوود کریمی(4)؛ ناشناس

بعضي‌ها از اينكه او سنگر فرماندهي را با سنگر تداركات اشتباه گرفته بود زدند زير خنده؛ اما حاج داود از جا بلند شد و به دنبال بسيجي از سنگر بيرون رفت.
به نقل از مادر شهید

خاطره ای از شهید سید خدابخش موسوی «1»

مشغول نماز که می شدم پشت سرم می ایستاد و گوش می داد و اگر دعایی می کردم، می گفت: (( مادر، ما هر چه داریم از شما داریم))
کالک‌های خاکی، اخراجی‌ها، اکیپ حاج هادی و...

تاریخ شفاهی و خاطرات دفاع مقدس به روایت پنج کتاب

سالی دیگر بر فاصله ما از وقایع جنگ تحمیلی ارتش صدام علیه ایران گذشت و در هفته گرامی‌داشت دفاع مقدس در سال 1395 قرار گرفتیم. اگر آغاز جنگ را مبداء قرار دهیم، 36 سال گذشته و اگر پایان جنگ را محور قرار دهیم، 28 سال سپری شده است. محصول و مجموعه‌‌ای که نشانی از این سال‌های سپری شده و تلاش انجام برای ثبت وقایع جنگ دارند، کتاب‌ها و کتابخانه‌ها هستند. به مناسبت هفته دفاع مقدس امسال، از میان کتاب‌هایی که نسخه‌هایی از آنها به دفتر سایت تاریخ شفاهی ایران رسیده، پنج کتاب را در یک بسته پیش روی شما قرار دادیم تا خود حدیث مفصل بخوانید از این مجمل.
طراحی و تولید: ایران سامانه