خاطرات - صفحه 71

آخرین اخبار:
خاطرات

دفتر خاطرات - نوبت شهادت حاج حسین بصیر رسید.

نوید شاهد: قبل از عمليات كربلاي10 حاج بصير در صبحگاه با لحني مظلومانه شروع به سخنراني نمود. همين كه نام اهل بيت عصمت و طهارت(ع) را مي برد، شروع به گريه مي كرد.

دفتر خاطرات - واسطه امر خيرخواهانه

نوید شاهد: در عمليات كربلاي 5 از ناحيه سر مجروح شدم و مقداري از كاسه سرم برداشته شد. به پشت جبهه رفتم و بعد از درمانم، راهي خانه شدم. در آن مدت، دلم طاقت ماندن نداشت. م
برگي از «راز نگين سرخ»

متوسليان: «مي رويم زيارت جناب حمزه سيدالشهدا...»

نوید شاهد: علي رغم آن كه اكثر اعضاي كاروان ما بچه هاي پرشور سپاهي بودند، اما «همت» و احمد و شهبازي، اصلاً عالم ديگري داشتند. نماز را كه خواندند، هر سه راه افتادند. احرامها را كندند و دشداشه پوشيدند؛ سفيد و بلند. از مكه زدند بيرون...

دفتر خاطرات - غبطه مقام برادر

نوید شاهد: در جريان عمليات كربلاي يك رزمندگان گردان ، گوسفندي را از نيروهاي عراقي به غنيمت گرفتند و بعد از عمليات به علي اصغر گفتند : اگر اجازه مي دهيد ، برويم اين گوسفند را سر ببريم و با هم بخوريم ...

دفتر خاطرات - حضور موثر حاجي بصیر

نوید شاهد: در عمليات كربلاي 5 لشكر 25 كربلا از پلي كه در غرب كانال ماهي قرار داشت پشتيباني مي شد؛ به طوري كه تدارك از آنجا به خط مقدم مي رسيد. چون دشمن از اين موضوع با خبر بود، تصميم داشت آن را نابود كند و منطقه در اختيارمان را دوباره باز پس گيرد.

دفتر خاطرات - تنبيه نظامي

نوید شاهد: سال 1359 گروه فدائيان انقلاب اسلامي تشكيل شده بود كه در زمان جنگ، از آنجا به مناطق جنگي نيرو اعزام مي كرد.

دفتر خاطرات - تعبير خواب پيرمرد

نوید شاهد: نيروهاي گردان حضرت يا رسول ا... به فرماندهي سردار شهيد حاج بصير آماده عمليات به پاسگاه ابوذر بودند(عمليات قدس 1 )...

دفتر خاطرات - امشب شب عاشوراست!

نوید شاهد: عمليات والفجر 8 يكي از عمليات هاي مهم و سختي بود كه طي دوران دفاع مقدس اتفاق افتاد و محور كارخانه ي نمك نيز يكي از سخت ترين محورهايي بود كه بچه هاي ما توانستند آن را با چنگ و دندان حفظ كنند.

دفتر خاطرات - بانگ الله اكبر

نوید شاهد: سال 1365 در عمليات كربلاي 4 در گروهان 2 گردان يا رسول(ص) بودم. شب عمليات، ما از گمرك خرمشهر به طرف اروند رود حركت كرديم. ..

دفتر خاطرات - آخرین وداع

نوید شاهد: قرار بود از هفت تپه به غرب كشور جهت انجام عمليات اعزام شويم. ما جزو نيروهاي گردان عاشورا از تيپ يكم لشكر 25 كربلا بوديم.

دفتر خاطرات - عزاداری خالصانه

نوید شاهد: سال 64 در نزديكي فاو بوديم. محل استقرار گردان يا رسول(ص) به خط دشمن خيلي نزديك بود. چند روزي به محرم مانده بود كه رزمنده ها خودشان را آماده عزاداري سالار شهيدان ابا عبدالله الحسين (ع) مي كردند

خاطرات و یادداشت های روزانه شهید حبیب الله نمازیان

نوید شاهد: چهارشنبه 9 تيرماه 1361؛ امروز نتيجه كنكور دانشكده افسري را اعلام كردند و من هم جزء قبول شدگان بودم. خيلي خوشحال شدم از اينكه قبول شدم و در روزنامه نوشته بود كه بايد براي امتحان مصاحبه و معاينات پزشكي به تهران بروم .من جزء گروه نهم كه از پنجاه نفر تشكيل مي شد بودم كل قبولي در كنكور دانشكده در حدود 1400 نفر بود كه از بين ده هزار شركت كننده قبول شده بودند.

خاطرات جانباز شيميايي حسين محمديان از بمباران شیمیایی سردشت

نوید شاهد: آن چه پيش روي داريد شرح وقايع و حوادثي است كه پس از بمباران شيميايي سردشت در روز هفتم تير ماه 1366 و بعد از آن براي من پيش آمد، خاطرات ي كه از ذهن براي من و بسياري ديگر فراموش نشدني هستند.

کتاب خاطرات شهید مدافع حرم حسن غفاری

نوید شاهد: کتاب خاطرات شهید مدافع حرم حسن غفاری که در سوریه به شهادت رسیده به قلم ابوالفضل طاهرخانی از سوی انتشارات روایت فتح منتشر خواهد شد.
به مناسبت سالروز شهادت

شهید نوشین امیدی؛ به روایت خواهر شهید

نوشين بعداز نماز صبح به همراه برادر شهيدم محسن هر دو با زبان روزه براي شركت در جهاد كشاورزي ، كمك و جمع آوري محصولات آنهایی كه به جبهه رفته بودند به روستا مي رفتند
دفتر خاطرات -

دفتر خاطرات - نوجواني كه شهيد بهشتي را «فرشته» ديد

نويد شاهد:"عباس حسيني مردي" نوجواني پانزده ساله است كه 12بهمن 1357 به همراه دوستانش براي ديدن امام خميني به بهشت زهرا مي رود؛ اما موفق به ديدار نمي شود، زيرا ايشان در مدرسه رفاه مستقر شده اند. فردا باز به همراه دوستانش به آنجا مي رود كه اين بار هم موفق نمي شود...
خاطره ای از حاج احمد متوسلیان

ماجراي گنبد و كردستان ورود به سپاه

نوید شاهد: آري، نخستين مأموريت «احمد» به عنوان يك پاسدار انقلاب، رويارويي با كانون تروريستي چپ آمريكايي در تركمن صحرا بود، مصافي كه بعدها در روزشمار وقايع انقلاب به جنگ اول گنبد معروف شد؛ نبردي كه مي رفت تا به موهبت پايمردي «احمد» و همرزمان او، كار را به سود جبهة انقلاب اسلامي به پايان رساند

دفتر خاطرات - ظرف شستن

نوید شاهد: يكي مي گفت : "تازه رسيده بودم به قرارگاه تاكتيكي و دلم مي خواست حاج احمد را ببينم . همين طور كه داشتم قدم زنان به طرف قرارگاه مي رفتم ، صحنه عجيبي ديدم .
حاج احمد متوسلیان

دفتر خاطرات - ترکش نقلی

نوید شاهد: از ساعتها پيش ، دشمن پاتك هاي سنگيني را روي بچه ها انجام مي داد و آنها هم جانانه دفاع مي كردند . در همين گير و دار، ناگهان غرش سهمناك و مهيبي را در كنار دژ مرزي شلمچه شنيدم .
روايتي خواندني از سردار بي نشان حاج احمد متوسليان/

بچه ها را زير آتش دشمن رها نمي كنم...

نوید شاهد: گفتم:اين هم حاج احمد! چرا نمي گذاشتي برويم پيش ايشان؟گفت:تركش بزرگي به پايش خورده، مي گويد امدادگرها همينجامداوايم كنند، آدمي نيستم بچه ها رازير آتش دشمن ول كنم و عقب برگردم!
طراحی و تولید: ایران سامانه